در ضرورت و اولویت تعامل و همکاری سامانه‌مند

دکتر شهریار شفقی:

در بررسی وضعیت کنونی ایران و یافتن راه‌حل برای مسایل آن با دو پدیده‌ی خطرناک روبرو هستیم.  اولی مسیر زوالی است که سال‌ها شروع شده است و همه‌ی جنبه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی جامعه را در برمی‌گیرد، و نهایت آن می‌تواند فروپاشی کامل ملی و سرزمینی باشد.  دومی اما به تغییرات درازمدت‌تر و زیربنایی‌تری مربوط است که همانا توسعه نیافتگی است.  به این ترتیب، مساله‌ی اول چگونگی جلوگیری از فروپاشی است، و دوم، چگونگی دست‌یابی به توسعه‌ی حقیقی.  راه‌حل اولی به‌دلیل اضطرار آن کوتاه‌مدت‌تر، و دومی درازمدت‌تر و بنیادی‌تر خواهد بود.

درمورد مساله‌ی اول، به‌جز دو مورد، راه‌حل جدی‌یی مطرح نیست، آنچه هست نصیحت‌ها و هشدارهایی است که دائماً به حاکمیت (داده) می‌شود.  دو موردی که از هشدار و نصیحت فراتر رفته و به مطالبه‌گری تبدیل شده، خود را «اصلاحات ساختاری» و «تحول‌خواهی» می‌نامند.  از این دو نیز فقط «تحول‌خواهی» مطالبه‌گری را بصورت جنبش و با استفاده از «خیابان» دنبال می‌کند.

درمورد مساله‌ی دوم اما نظرات و راه‌حل‌های بسیاری مطرح شده است؛ اما مشخصه‌ی (مشترکِ) تمام آنها این است که راه‌حل‌هایی از بالا هستند.  یعنی راه‌حل‌هایی هستند برای حکومتی که بخواهد آنها را اجرا کند.  و اگر حکومت نخواهد آن راه‌حل‌ها را اجرا کند، صاحب‌نظران و روشن‌فکران و کنشگران ما راه‌حل دیگری به ذهنشان نمی‌رسد!  و بسیار قابل تامل است که این صاحب‌نظران و روشن‌فکران و کنشگران هنوز متوجه نشده‌اند که ریشه‌ی این مشکلات خود قدرت است، و قدرت برای حل این مشکلات باید خود را حذف کند، که بسیار واضح است که چنین کاری نخواهد کرد.  البته با توجه به اینکه قدرت تا چه اندازه عقده‌مند، بَدَوی، متوهم و نادان باشد، مشکلاتی هم می‌آفریند که حتی غیرقابل تحمل‌تر و ضدملی‌تر خواهند بود.

حال اگر در برابر این نظریاتِ ناکارآمدِ توسعه که چشم به قدرت بسته‌اند، توسعه در پایین را که براساس همکاری با و در بین مردم است در نظر بگیریم، سه گزینه‌ی عمده‌ی زیر را، جدای از براندازی و دخالت نیروهای خارجی، به‌عنوان راه‌حل‌های ارائه شده، برای آینده‌ی نزدیک ایران می‌توان تصور کرد (و البته واضح است که اینها تمام گزینه‌ها نیستند):

  • اصلاح‌طلبی ساختاری (مصطفی تاجزاده) = حرکت از بالا، طبق شعار «فشار از پایین، چانه‌زنی در بالا» برای وادار کردن نظام به قبول اصلاحات ساختاری
  • تحول‌خواهی (رضا علیجانی و هم‌فکران) = حرکت از بالا، با روش تشدید فشار از پایین با استفاده از «خیابان» به هر صورتی بجز شورش برای وادار کردن نظام به قبول اصلاحات ساختاری، یا شکل‌گیری انقلابی دیگر (یعنی نه اصلاح نظام که جایگزینی کامل آن)
  • توسعه‌ی اصیل = ساخت (حرکت) از پایین

درمورد توسعه‌ی اصیل ممکن است گفته شود که این گزینه با دو گزینه‌ی قبلی به‌اصطلاح از یک جنس نیستند؛ یعنی آن دو گزینه درمورد روش رسیدن به حکومتی مردمی‌تر هستند، درصورتی‌که گزینه‌ی سوم درمورد توسعه است که روندی درازمدت‌تر است، و از این رو قابل مقایسه نیستند.  به عبارتی، طرفداران دو گزینه‌ی اول می‌توانند ادعا کنند که مشکل اول، رسیدن به حکومتی مردمی‌تر است، و بعد از حل این مشکل، می‌توان درمورد توسعه فکر کرد.  و این یعنی که داشتن یک حکومت مردمی‌تر سرمنزلی است که جایگزینی ندارد و حتماً باید ابتدا به آن رسید، تا بعد بتوان توسعه را از طریق این حکومت مردمی (از بالا) عملی کرد.  به عبارتی، در مثلث وضعیت‌های ممکنه اما در حالت عام آن، گذر از راس ۲ ضروری است.

این نظر نادرست است چون توسعه‌ی اصیل در هر لحظه شامل موارد زیر نیز می‌شود:

الف) کوشش در تاثیرگذاری بر هر حکومتی برای کمک به حرکت از پایین (مسیر از راس ۲ به ۳)

ب) کوشش در تاثیرگذاری بر بازی قدرت برای به قدرت رسیدن نیروهای مردمی‌تر (مسیر از راس ۱ به ۲)

اما این تاثیرگذاری بر اساس دستوری گروهی یا حزبی به پیروان نخواهد بود، بلکه پیشنهادی خواهد بود همراه با توجیهی مفصل، به شرکای باهمستان.  در اینجا فرصت پرداختن به جزئیات این تاثیرگذاری نیست، ولی به اصلی که از آن پیروی باید کرد می‌توان اشاره کرد: به هر عملی درصورتی اقدام می‌شود که امکان تحمل تبعات آن توسط جمع وجود داشته باشد.  بر فرض اگر به‌دلیل اعتصاب، افرادی از کار خود برکنار شدند، جمع باید بتواند آنها و خانواده‌اشان را پشتیبانی مالی کند.  این اصل در حقیقت مصداق اصل بسیار مهمی است: برای انجام هر کاری، تقویت کالبد (به اندازه‌ی کافی) اولویت دارد.  برای مثال، اگر در محله‌ای قلدری پیدا شده و می‌خواهد باج‌گیری کند، و پدر خانواده‌ای که هم خودش مریض و ضعیف است و هم تمام اعضای خانواه‌اش، می‌خواهد نه‌تنها باج ندهد بلکه آن قلدر را هم از محله‌ی خود بیرون کند، نمی‌تواند صرفاً با هزینه‌ی زیاد، چوب و چماق از محله‌های دیگر بخرد و به جنگ قلدر برود.  چرا؟  چون این کار نه تنها قدرت حقیقی به او نمی‌دهد بلکه خانواده‌اش را مریض‌تر و ضعیف‌تر می‌کند که می‌تواند منجر به فروپاشی آن خانواده از درون شود.  راهبرد درست، تقویت بنیه خانواده است تا خودشان بتوانند چوب و چماق بسازند و با هوشمندی اتحادی بین همه‌ی خانواده‌های آن محل ایجاد کند و آن قلدر را از محله‌ی خود بیرون کنند.  باج ندادن زمانی که منجر به اعتیاد فرزندان آن خانواده و فرار آنها از آن پدر خودخوانده، ناتنی و معتاد، و کوچ‌شان به محله‌ی آن قلدر شود، چه فایده‌ای دارد؟

و اما دو گزینه‌ی دیگر (۱ و ۲) حرکت از بالا و تماماً سیاسی هستند، ولی گزینه ۳ عمدتاً و تا چندین سال کاملاً غیرسیاسی است و زمانی که هم اثرات سیاسی داشته باشد، فعالیت سیاسی به‌هیچ روی وجه غالب آن نیست.  یک تفاوت بنیادی مابین گزینه‌ی ۳ و دو گزینه‌ی دیگر این است که توسعه‌ی اصیل برخلاف آن دو، هم راه است و هم هدف!  از این رو، در نمودار بالا مسیرهایی که به‌سمت آن هستند در انتها با نقطه‌چین مشخص شده‌اند، یعنی هیچ‌گاه به آن به‌عنوان هدف و منزل‌گاه نمی‌توان رسید، در عین حال که می‌توان به‌سمت توسعه‌ی اصیل در حال حرکت بود.  در مقایسه، دو گزینه‌ی دیگر هدفشان وضعیتی است که در آن یک نفر/گروه بر دیگران حاکم است.  این وضعیت را می‌توان وضعیت (سیاسی) متافیزیکی نامید.

در اینجا باید به نکته‌ی مهمی درمورد «تحول‌خواهی» اشاره شود.  ابتدا اینکه تحول‌خواهی در گیومه نوشته شده بدین معنی است که هنوز مشخص نیست دقیقاً چه چیزی است.  اما اهمیت آن در این است که گزینه‌ای واقعی را درنظر دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.  آن گزینه، جنبشی اجتماعی و اعتراضی است که امکان تبدیل شدن آن به آشوب و نهایتاً جنگ داخلی کم نیست.  مطرح‌کنندگان تحول‌خواهی می‌گویند به‌دنبال آشوب و جنگ نیستند.  اما این سخن نمی‌تواند شکل نگرفتن آشوب را تضمین کند.  بنابراین نکته‌ای که هم تحول‌خواهان و هم دیگران از جمله آنها که به‌دنبال توسعه‌ی اصیل هستند، باید بصورت جدی به آن فکر کنند، چگونگی جلوگیری از تبدیل شدن جنبش به آشوب، و درعوض تبدیل کردن جنبش به جنبشی اجتماعی و مطالبه‌گر با هدف و برنامه مشخص و کاملاً به‌دور از خشونت است.  این جنبش در مرحله‌ی بعد باید فرای مطالبه‌گری رفته، یعنی به موازات آن، توسعه‌ی اصیل را هدف نهایی خود قرار دهد.

در نمودار بالا این توضیح لازم است که اصلاحات ساختاری ادعا می‌کند جنبشی مطالبه‌گرانه بدون استفاده از خیابان است.  ولی این جنبش بدون تهدید شورش یا جنبشی خیابانی امکان‌پذیر نیست (فشار از پایین).  این اصلاحات می‌تواند در آینده‌اش ولایت فقیه شورایی و/یا ده ساله، و بعد حذف ولایت فقیه را بگنجاند.  اما در واقع، نظام اقتصادی آن می‌تواند حاکمیت کامل مافیاهای نئولیبرال در شکل حاکمیت الیگارش‌ها را داشته باشد؛ و یا بسته به فرهنگ حاکمان اقتصادی، نظامی دموکراتیک‌تر شکل گیرد.

فلِش‌های نقطه‌چین سبز رنگ نیز به این معنی است که در هر وضعیتی می‌توان ساخت از پایین را شروع کرد بجز در شورش.  در واقع باید گفت که در هر لحظه تمام گرایشات بالا با شدت و ضعف‌های مختلف وجود دارند:

در اینجا خوب است توضیح مختصری درمورد توسعه‌ی اصیل داده شود (برای توضیحات بیشتر ر.ک. «ایده‌ی توسعه‌ی اصیل»).  اگر توسعه یافتن را شامل پیچیده‌تر شدن بدانیم، آنگاه واضح خواهد بود که بطور کلی بیشترین پیچیدگی با تعامل سامانه‌مند بین بیشترین افراد رخ می‌دهد.  و این تعامل سامانه‌مند باید در جهت فهم و حل مسایل محلی، شهری، منطقه‌ای و ملی به‌صورت سامانه‌سازانه، و تجمیع تجربیات و راه‌حل‌ها با استانداردسازی و تولید الگوهای مرجع و به اشتراک گذاردن آنها باشد.  بنابراین:

تعامل سامانه‌مند -> ایجاد پیچیدگی بیشتر -> توسعه‌ی همه‌جانبه، متوازن، گسترده، پایدار، و خودساز

 

درمورد واژه‌های به‌کار گرفته شده در این تعاریف، توضیحات زیر لازم است:

پیچیدگی: منظور «مشکل بودن» نیست.  در یک محیط، سامانه‌ی الف از سامانه‌ی ب پیچیده‌تر است اگر مدل کامل‌تری از محیط خود داشته باشد.[۱]

تعامل سامانه‌مند: تعاملی که به تولید بیانجامد.  گفتگوهایی که در شبکه‌های اجتماعی شاهد هستیم تقریباً هیچ‌کدام هم‌اندیشی نیستند بلکه اظهار نظرند.  برای نمونه، در تعامل سامانه‌مند اگر بصورت گفتگو باشد حداقل باید دستور جلسه‌ای از قبل تعیین شده باشد، تعاریف مشخص و یکسان شوند، گفتگوها مکتوب شوند، نظرات دسته‌بندی شوند، منطق روشن شدن موضوع یا راه‌حل مشخص شود، و اقدامات بعدی برای بهتر فهمیدن موضوع/راه‌حل تعیین شوند.  جلسه نیز باید بصورتی منظم اداره شود، مثلاً با استفاده از کتاب قواعد نظم رابرت.[۲]

توسعه‌ی همه‌جانبه: توسعه‌یی که در هر پنج جنبه‌ی کلی جامعه یعنی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی انجام شود.

توسعه‌ی متوازن: توسعه‌ای که رشد آن در پنج جنبه‌ی جامعه بصورتی متوازن باشد، مثلاً فقط جنبه‌ی اقتصادی رشد نکند بلکه هماهنگ با آن جنبه‌های دیگر نیز رشد یابند.

توسعه‌ی گسترده: توسعه‌ای که فقط چند شهر را در کشور در بر نگیرد بلکه همه‌ی نقاط کشور و همه‌ی احاد ملت را شامل شود.

خودساز: زمانی که سامانه‌ای برای ایجاد تحول و تغییر در خودش از خودش استفاده کند، یعنی وابسته فقط به خودش باشد، می‌توان آن را خودساز نامید.  این مفهوم در تقابل با وابستگی و قهرمان‌پرستی است؛ و در عوض، بر پایه‌ی خودمختاری و استقلال است.  نکته‌ی کلیدی درمورد این مفهوم این است که هر آنکه درگیر توسعه دادن شود، خود نیز توسعه می‌یابد؛ و این به دوری بودن (Reflexivity) خود انسان مربوط است.

سامانه‌سازانه: در توسعه‌ی کشور باید ابتدا آمایش سامانه‌ای از کشور انجام داد تا دانست که چه سامانه‌هایی (در هر پنج جنبه‌ی کشور) بصورت کامل و ناقص وجود دارند.  سپس باید از هدف توسعه ساختار سامانه‌ای کشور را به‌صورت مرحله‌ای استنتاج کرد.  آنگاه باید دید برای هر سامانه چه کالبدی لازم است و آن کالبد از چه سامانه‌هایی تشکیل شده است.  سپس واضح است که برای ساخت یک سامانه ابتدا باید هم سامانه‌هایی که اجزای آن را تشکیل می‌دهند ساخته شوند و هم سامانه‌هایی که بر کالبد آن اثر می‌گذارند.  در تمام این مراحل رجوع به شورای مردمی که آن سامانه‌ها مربوط به آنها می‌شود اولویت نخست را دارد.  یکی از تبعات مهم این اصل این است که رشد و توسعه افراد، محلات و شهرهایی اولویت دارد که نسبت به دیگران رشد و توسعه‌اشان کمتر باشد.  کل این فرایند البته تکراری و بی‌پایان است.[۳]

چنانکه مشهود است، هدف این تعامل سامانه‌مند یافتن راه‌حل‌ها برای مشکلات مردم و کشور است، اما در راستای توسعه‌ای حقیقی (اصیل).  اگر به روش استعلایی در بررسی یک پدیده از شرایط امکان آن بپرسیم، آنگاه متوجه بنیادی بودن و اولویت این تعامل سامانه‌مند بر راه‌حل‌ها می‌شویم.  و اگر واضح است که هر چه تعامل بین افراد بیشتری انجام شود نتیجه‌ی بهتری خواهیم گرفت و هر چه افراد شناخت بهتری نسبت به موضوع داشته باشند، نتایج مفیدتری بدست خواهد آمد، آنگاه هدف اولیه برای رسیدن به توسعه همین گفتگو و تعامل سامانه‌مند است.

حال طبق نمودار بالا چه این جنبش اجتماعی بسمت توسعه اصیل باشد، چه برای اصلاحات ساختاری و چه مستقیماً برای نیل به نظامی به‌اصطلاح  دموکراتیک ، هم‌اندیشیِ بیشترین تعداد متخصصین و دلسوزان و روشن‌فکران از بین نتایج ممکنه بهترین نتیجه را می‌دهد.  نکته مهم و ظریف این است که این بهترین نتیجه‌ی ممکنه اساساً بهترین نتیجه است!  و نکته‌ی مهم‌تر اینکه این تعامل و هم‌اندیشی سامانه‌مند از نتیجه‌ی آن (به‌معنی راه‌حل) مهم‌تر است!  و اگر این‌گونه باشد از تبعاتش این است که این تعامل پایان ندارد!  و این یعنی تعامل هدف تعامل است و نه راه‌حل‌هایی که از آن نتیجه می‌شوند!

[هدف از بیان این چهار نکته فلسفی اشاره به اهمیت تعامل سامانه‌مند است.]

بنابراین پاسخ به سوال بنیادی و در عین حال (از جهتی) نادرستِ «چه باید کرد؟» ارائه‌ی راه‌حلی براساس الگویی دلخواه (با تمام توجیهاتش) نیست، بلکه این است:

بیایید با هم بیاندیشیم که چه باید کرد

حال اگر این ضرورت بنیادی را بپذیریم، آنگاه واضح است که ابتدا باید شرایط این هم‌اندیشی ملی را فراهم آورد، که خود نیز از موضوعات اولیه هم‌اندیشی است.  پس قدم اول، دعوت از و تشویق تمام روشن‌فکران، کنشگران اجتماعی و سیاسی، و دلسوزان به هم‌اندیشی است.  و اولین موضوعی که باید مورد بحث قرار گیرد «روش گفتگو و تعامل سامانه‌مند بصورت شبکه‌ای و در سطح ملی» است.  بعد از مشخص شدن این روش و آماده سازی زیرساخت آن، هم‌اندیشی هم درمورد روش جلوگیری از شورش و فروپاشی، و هم درمورد توسعه می‌تواند آغاز شود.  و در هر مرحله که به نتایج قابل اجرایی رسیده شد، از همین شبکه برای اجرای آنها می‌توان استفاده کرد.  حال ادعای این نوشتار این است که براساس خرد جمعی می‌توان اثبات کرد که بهترین کار در مرحله‌ی اول توسعه، آموزش و پرورش عمومی است، آنهم بصورت خودساز؛ یعنی هر عضو بعد از مقداری آموزش دیدن و پرورش یافتن، خودش نقش آموزش دهنده و پرورش دهنده را برای آن مطالب به‌عهده می‌گیرد؛ که یعنی خود مردم عهده‌دار آموزش و پرورش خود می‌شوند.  در این صورت بعد از هم‌اندیشی اولیه و رسیدن به این نتایج باید به چهار کار پرداخت:

  1. یافتن روش‌های هم‌اندیشی، تعامل، و آموزش و پروش بصورت شبکه‌ای و در شبکه (ترکیبی از روش‌های مجازی و حضوری) در سطح ملی
  2. تولید محتوای درسی و پرورشی
  3. یافتن روش‌های فعالیت‌های اقتصادی اشتراکی (به معنی حقیقی تعاون) و گسترش این فعالیت‌ها در شبکه‌هایی منسجم و سامانه‌مند.
  4. ایجاد نهادها و سامانه‌های لازم در تمام پنج جنبه‌ی جامعه برای یک جامعه مدنی پیشرفته، پویا و بالنده

این چهار کار نیز با گسترش شبکه کنشگران و دلسوزان در سطح ملی باید انجام گیرد.

ساخت از پایین در ابتدا به ساخت شبکه‌ای ملی برای آموزش و پرورش (بهتر: خودآموزی و خودپرورشی) مردم می‌پردازد، و سپس از زیرمجموعه‌ای از همین شبکه برای طراحی و استانداردسازی الگوهای همه‌ی فرایندها، قواعد و قوانین کشورداری، و جامعه مدنی،  استفاده خواهد کرد.  این زیرمجموعه شامل افراد متخصص و علاقمند به موضوع مورد بحث است.  مثلاً موضوع می‌تواند حریم خصوصی، حقوق شهروندی، مدیریت پسماند، محیط زیست، مدیریت شهری، تجارت و یا قانون اساسی باشد.  مرحله‌ی بعد، ایجاد نهادها و سامانه‌هاست.  این چهار مرحله البته نه در طول یکدیگر بلکه در عرض یکدیگر براساس نیاز و اولویت سامانه‌ای یعنی بصورت سامانه‌سازانه می‌توانند انجام شوند.

در اینجا سوالی مطرح می‌شود که اگر توسعه‌ی اصیل راه‌حلی بنیادی است چرا شامل راه‌حل برای ۱) حرکت از بالا، درصورتیکه قدرت بصورت نسبی در دست باشد؛ و ۲) جلوگیری از شورش و فروپاشی، نمی‌شود.  پاسخ این است که می‌شود، چنان‌که در بالا اشاره شد که توسعه‌ی اصیل در حقیقت شامل مسیرهای از راس ۱ به ۲، و از راس ۲ به ۳ نیز می‌شود.  توسعه‌ی اصیل به‌دنبال تقویت مردم، یعنی کالبد جامعه، در جهت خودمختاری (به‌معنی فلسفی آن) است.  بر این اساس، درصورتیکه قدرت بصورت نسبی در دست است (مثلاً در حزب یا گروهی که سلسله‌مراتبی مدیریت می‌شود، یعنی در وضعیتی متافیزیکی) باید از پتانسیلی که در هر لحظه در شبکه‌ی اعضای توسعه‌ی اصیل (باهمستان شرکا) ایجاد شده استفاده کرد و نه بیشتر.  اگر قرار است مردم عادی به کاری فرا خوانده شوند، بسیار مهم است که فقط این کارها انجام شود: ۱) گفته و فهمانده شود که ما قهرمان نیستیم، و منتظر قهرمانی هم نباشید.  ما با همکاری خودِ شما فقط می‌توانیم شما را راهنمایی کنیم که چگونه به خود کمک کنید.  ۲) شناساندن و تحلیل اوضاع.  ۳) ارائه‌ی برنامه و نقد برنامه‌های کاندیدهای مطرح در حیطه‌ی سیاسی.

اما درصورت مواجهه با فروپاشی، باید مانند حرکت از بالا عمل شود ولی با دو تغییر: ۱) کشاندن مردم عاصی و شورشی به مطالبه‌گری به‌جای انفعال یا شورش، آن‌هم با آگاهی دادن از نوع حرکت از بالا، و با برانگیختن احساسات ملی و آگاهی دادن نسبت به خطرات و تبعات شورش و فروپاشی، و دشمنان ایران.  ۲) دعوت و تشویق مطالبه‌گران به جنبش اجتماعی توسعه‌ی اصیل که با آموزش و پرورش شروع می‌شود.  نوع تماس با مردم می‌تواند از دو قاعده پیروی کند: الف) ارتباط رودررو و لایه‌ای؛ یعنی هر لایه و قشر می‌تواند واسط ارتباطی با لایه‌ای دیگر باشد.  مثلاً لایه‌های ارتباطی می‌توانند چنین باشند: کنشگران—روشن‌فکران—دانشگاهیان—دانشجویان—کارمندان—کارگران—کشاورزان—حاشیه‌نشینان.  اساساً هر ارتباطی توسط فعالین هر لایه‌ای که امکان‌پذیر باشد باید انجام شود؛ و این تصمیم براساس مطالعات میدانی است.  ب) هر چه آگاهی لایه‌ی مورد نظر کمتر باشد، کمتر می‌توان از شبکه‌های اجتماعی و حلقه‌های بزرگتر استفاده کرد، و در عوض بیشتر باید از ارتباطات رودررو و حلقه‌های کوچکتر استفاده کرد.  جوانان در هر لایه‌ای نیز عامل آماده‌تری برای ارتباط هستند.

نکته این است که شورش کاملاً ضد خودمختاری و ساختن است.  شورش و انقلاب برای انتخاب اربابی دیگر که بهتر از ارباب کنونی است می‌باشد.  در وضعیت کنونی تقریباً همه‌ی مردم به نظامی سوسیال دموکرات مانند آنچه در کشورهای شمال اروپا هست راضی هستند.  چنین چیزی اشکالی ندارد چون خواست اکثریت مردم است، ولی نتیجه‌ی توسعه‌ی اصیل نیست؛ البته می‌تواند در مسیر توسعه‌ی اصیل باشد، به این معنی که موقت است و از آن باید گذر کرد.

پس در یک جمله می‌توان گفت که در مقایسه با راه‌حل‌های سیاسی، راه‌حل بنیادیِ توسعه‌ی اصیل تقویت کالبد جامعه توسط خود مردم است، که کاری مستقیماً سیاسی نیست.

پرسشی که می‌توان در اینجا مطرح کرد این است که چرا کنشگران و روشن‌فکران در ایران همگی بر حسب قدرت فکر می‌کنند، یعنی فقط برحسب حرکت از بالا فکر و عمل می‌کنند؟  دلیل آن این است که کار را فقط با تحکم می‌توانند انجام دهند، نه با دعوت و تشویق.  بر همین اساس، مدیریت آنها هم از نوع «مدیریت بِشَوَدی» است.  یعنی فکر می‌کنند با دستور دادن که فلان کار بشود، آن کار انجام خواهد شد؛ نه کنترل کیفیتی، نه بازخواست به‌موقعی، نه راهکاری، و نه راهبردی واقع‌گرایانه‌ای، و نهایتاً، نه مسئولیت‌پذیری‌یی.

متاسفانه باید گفت که به‌لحاظ فرهنگی، این نگرش از فرهنگ بردگی می‌آید.  برده هم به‌جز رفتارِ اربابْ رفتار دیگری نمی‌شناسد، و تصور می‌کند کار فقط همان‌گونه که ارباب انجام می‌دهد، انجام پذیر است، یعنی با تحکم.

 

—————————-++++++++++++++++++—————————-

 

این نوشتار را به دو صورت می‌توان تعبیر کرد:

  • دلایلی در اولویت و ضرورت تعامل و همکاری ….؛ که توسعه‌ی اصیل تنها به عنوان یک گزینه که باید به بحث و هم‌اندیشی گذاشته شود، مطرح شده است.
  • (در تعبیری دقیق‌تر) دلایلی در اولویت و ضرورت تعامل و همکاری ….؛ که در حقیقت مرحله‌ی اولیه در جهت توسعه‌ی اصیل هست.

بسته به اینکه این نوشتار در ارائه منطق خود به خوانندگان تا چه اندازه موفق بوده است، هر دو تعبیر می‌توانند درست باشند.

 

شهریار شفقی
تهران
ویرایش ۱، ۱۴۰۱/۰۲/۲۰
Shafaghi[at]Hotmail[dot]com

—————————————-

پی‌نوشت

[۱] در اینجا پیچیدگی براساس آنچه در نظریه‌ی الگوریتمی اطلاعات (Algorithmic Information Theory) که توسط کلموگوروف و گرگوری چِیْ‌تین مطرح شده است تعریف شده است.  همچنین برای آشنایی بیشتر با تبعات پیچیدگی ر.ک. مقاله‌ی «حیات، پیچیدگی، تکامل»، در چشم‌انداز ایران، شماره ۳۲، ۱۳۸۴، از همین نویسنده.

[۲] https://en.wikipedia.org/wiki/Robert%27s_Rules_of_Order

[۳] برای توضیحات بیشتر درمورد اثرات کالبدی ر.ک. به مقاله‌ی «روح و توسعه» از همین نویسنده.

مطلب پیشنهادی

چرا باز هم از گاندی می‌شنویم؟

در دنیای بیرون، کتاب‌های زیادی از گاندی و در باره‌ی او، مخصوصا به زبان انگلیسی وجود دارد. اما در زبانِ فارسی تعدادِ بسیار کمی کتاب از او  یا درباره‌ی او منتشر شده است. از این تعداد کتابِ کم هم، بیشتر به گاندیِ سیاست‌مرد و پدرِ استقلالِ هند توجه شده است. در حالی‌که او وجوهِ فکری-عملیِ دیگری هم داشته که به آن کم‌توجهی شده است و ما کاملا از آن ها بی‌خبر مانده‌ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *