با مطالعه منابع تاریخی و متون ادبی که ما را در شناخت اجتماعات دوران میانه یاری میدهند، تصویری شگفتانگیز از شبکههای همیاری اجتماعی بهدست میآید که چه در غرب مسیحی و چه در شرق اسلامی، با تکیه بر آداب اخلاقی و سنن آن جوامع شکل گرفته بودند: جوانمردان شمشیر (در غرب شوالیهها و در شرق ایاران/ عیّاران)؛ جوانمردان عبادتگاه (در غرب دیرنشینان و در شرق اهالی خانقاهها)؛ و جوانمردان اصناف (در غرب اتحادیههای پیشهوران و بازرگانان و در شرق اصناف و انجمنهای فتوّت). این شبکههای همیاری غالباً مستقل از حکومتها فعالیت داشتند و شاید بهیُمن وجود آنها بود که با تداول قدرت و رفت و آمد سلسلههای پادشاهان و امیران و جابجایی کانونهای قدرت سیاسی، انسجام و موجودیت جوامع کمتر دچار تزلزل میشد.
در این کتاب میخواهیم ببینیم آیا میتوان در لابهلای صفحات تاریخ جماعتهایی را سراغ گرفت که پیوندهای مستحکم اعضایش را در کنار یکدیگر قرار میداد و از دیگران متمایز میکرد، و با این همه آنها را از برقراری پیوندهای اخلاقی و اجتماعی گسترده با جامعه بزرگتر باز نمیداشت؟ بهبیان دیگر، آیا تشکلهایی مردمی وجود داشت که از سرمایه اجتماعی درونگروهی فراوان بهره ببرند و در عین حال از سرمایه اجتماعی ارتباطی حاصل از تعامل با بخشهای دیگر جامعه نیز محروم نباشند؟ چه چیز باعث میشد برخی از این تشکلها قادر به برقراری چنین موازنهای بین روابط درونی و روابط بیرونی باشند و تشکلهای دیگر از آن بیبهره بمانند؟