چرا باز هم از گاندی می‌شنویم؟

در روزهای اخیر، انتشارات نگاه معاصر کتاب خودگردانی روستایی م. ک. گاندی تألیف ه. م. ویاس که توسط غلامعلی کشانی به فارسی ترجمه شده را منتشر کرد. کشانی که ترجمه کتاب‌های دارندگی در بسندگی است، سارودایا: بهروزی برای همه، گاندی: گونه‌ای زندگی را نیز در کارنامه خود ثبت کرده در مقدمه خود بر کتاب می‌نویسد:  

در دنیای بیرون، کتاب‌های زیادی از گاندی و در باره‌ی او، مخصوصا به زبان انگلیسی وجود دارد. اما در زبانِ فارسی تعدادِ بسیار کمی کتاب از او  یا درباره‌ی او منتشر شده است. از این تعداد کتابِ کم هم، بیشتر به گاندیِ سیاست‌مرد و پدرِ استقلالِ هند توجه شده است. در حالی‌که او وجوهِ فکری-عملیِ دیگری هم داشته که به آن کم‌توجهی شده است و ما کاملا از آن ها بی‌خبر مانده‌ایم.

گاندی، در کنارِ دخالتِ تقریبا ناخواسته‌اش در سیاست، کنش‌گرِ اجتماعی و صاحب‌نظر در باره‌ی اقتصادِ عمومی، اقتصادِ سیاسی، آموزش، توسعه (شکوفاییِ مادی و معنوی)[۱] و به‌خصوص توسعه‌ی روستایی بوده است. متفکرانِ متفاوتیْ دیدگاه‌های نقّادانه‌ی اقتصادی، آموزشی و توسعه‌ایِ او را به‌شکل مستقل یا در شمارِ سایرِ دیدگاه‌های مطرح در کتاب‌هایشان شرح و تفصیل داده‌اند[۲].  این ادعا در کتاب‌های سارودایا و خودگردانیِ روستایی‌ به‌قلمِ او (و با ترجمه‌ی نگارنده) به‌خوبی قابل دیدن است[۳]. در این دو کتاب گاندی را با چهره‌ای نو می‌بینیم که به‌ دغدغه‌های اصلی‌اش می‌پردازد.[۴]

او در این کتاب‌ها دقیقا نظریه‌ی اقتصادی مطرح می‌کند، به شکوفاییِ روستاها و خودگردانیِ‌شان می‌اندیشد، نظریه‌ی آموزشی می‌دهد، به نقد مفهومِ فلسفی و تاریخ‌سازِ “پیشرفت” دست می‌زند، راه‌حل می‌دهد و عمل هم می‌کند. در این نوشته‌ها می‌بینیم که این گاندیِ متفاوتْ بازهم رفتار خود را، هم‌چون عمل‌اش در عرصه‌ی سیاسی، به دو اصلِ مهمِ فکری-رفتاریِ خود یعنی بی‌خشونتیِ شفقت‌آمیز‌ (آهیمسا) و پایداری در راهِ حقیقت (ساتیاگراها)[۵] پیوند می‌زند و این فکر‌ها و عمل‌ها را دقیقا متاثر از این دو اصل می‌داند و نه چیزی دیگر.

او در این دو کتاب از چه می‌گوید؟
گاندی با دیدنِ وضعیتِ حقارت‌آمیزِ هندیان در آفریقای جنوبی بود که ناخواسته از جامه‌ی یک وکیلِ مدافعِ خوش‌آینده‌‌ی مرفه و درعینِ‌حال اخلاق‌مند و پاک بیرون آمد و به یک فعالِ سیاسیِ تمام‌وقتِ فدایی و باز هم پاک تبدیل شد. اما بعد از خواندنِ کتابِ “تا این آخرین” اثر جان راسکین[۶] بود که در عینِ دخالت در سیاست، معتقد شد که اقتصادِ فردی-جمعیْ بر خلاف اقتصادِ جریان غالبِ[۷] مدرن، باید به راهی دیگر برود و این راهْ اول از همه از خود فرد شروع می‌شود. به همین دلیل بود که “کوچ‌آبادِ ققنوس” را تاسیس کرد تا خودش و دوستانِ داوطلب‌اش بر اساس همان اقتصادی زندگی کنند که کشف‌کرده بود. او کتاب کوچکی را هم به اسمِ ساروُدایا (بهروزی برای همه) نوشت که اقتباسی از همین “تا این آخرین” بود. این کتاب به‌زبانی ساده برای مردم نوشته‌ شد تا بحثْ منحصر به حلقه‌‌های روشنفکران نماند و به میانِ عامه‌ی مردم نفوذ کند. از این به بعد بود که فعالیت‌های گاندی غیر از بهبودِ وضعِ عینیِ هندیانِ آفریقای جنوبی (که او را ناخواسته به سیاست پیوند می‌زد)، چند وجهی شد.

او در سال ۱۹۱۵ به هند برگشت. در این‌جا هم همان مسیر را می‌خواست در پیش بگیرد. اما توده‌ی هندیان او را کسی می‌دانستند که حقِ محرومان را از قدرت‌مندان می‌گیرد. بنابراین نمی‌توانست با شهرتی که پیدا کرده بود نسبت به رنج محرومانی که به او پناه می‌آوردند، بی‌تفاوت باشد. پس دوباره کنش‌گرِ اجتماعی شد. این کنش‌گری باز هم او را به سیاست کشاند. اما هر وقت که فرصتی آزاد به دست‌اش می‌رسید به همان کنش‌گری و عملِ اجتماعی اکتفا می‌کرد. ولی هر قدر که جلو می‌رفت و با سیاستِ حاکمان و نخبه‌گانِ هندیِ مخالفِ انگلیس، و با سیاست‌بازانِ حرفه‌‌ایِ هم‌وطن‌اش بیشتر آشنا می‌شد، کم‌کم ریشه‌ی مشکلات را در جای دیگری می‌دید.

گاندی حالا کشفِ تازه‌تری کرده بود که:”دزدِ قهوه‌ای رنگ با دزدِ سفیدپوست فرقی ندارد.” دزدانِ قهوه‌ای را در بینِ ثروت‌مندان، قدرت‌مندان و سیاست‌بازانِ هندیِ موافق و مخالفِ سلطه‌ی انگلیس می‌دید. به همین دلیل بود که متوجه شد قدرتِ تعیینِ سرنوشتِ مردم را که به‌شکلِ متمرکز در دستِ این سه گروه انباشته شده بود باید کاملا پراکنده و منتشر کرد، به طوری که هر کس بتواند در کنارِ کسبِ حقِ تعیینِ سرنوشت به‌خوبی از آن قدرت حفاظت کند. او راه‌حل را در تمرکززداییِ کامل دید. برای این تمرکززداییْ روستاهای پر شمارِ هند را مثلِ مجمع‌الجزایرِ جمهوری‌های مستقلی تصور کرد که با قدرت خود-بنیادِ خود می‌توانند تمرکزگرایی را کنار زده و نگذارند که دزدانِ قهوه‌ای یا سفید برای‌شان تعیینِ سرنوشت کنند.[۸] گاندی در این میان به پایین‌ترین طبقه‌ی محرومانِ جامعه‌ی هند، یعنی نجس‌ها (هاریجان‌ها) توجه بیشتری کرد. او معتقد بود که استقلالِ سیاسی از بریتانیا، بدون خودگردانیِ روستایی، هیچ ارزشی ندارد.

گاندی در کتابِ “خودگردانیِ روستایی” که مجموعه‌ی گردآوری‌شده و موضوعی‌شده‌ی نوشته‌های او در باره‌ی روستاهاست، در طرحِ خود تلاش می‌کند که چهره‌ی روستاهای هند را با انواع تدابیر، از جمله با شوراهایِ سنتی و تاریخی، اما اصلاح شده‌ی پنج‌ نفره‌ی گِرَم پَنچایات تغییر دهد. در عمل هم سعی می‌کند تمرکززدایی را به‌طور کامل از روستاها شروع کند و شهر را بعدا در برابر کار انجام شده بگذارد تا شهر، هم از خود تمرکززدایی کند و هم  از استثمارِ روستا دست بردارد، یعنی همان چیزهایی که امروزه دیدگاه‌های نوینِ زاپاتیستا و موری‌ بوکچین[۹] بر آن تاکید کرده‌اند. او معتقد است که تاکنون، شهر به استثمار روستا مشغول بوده و حالا با ارائه‌‌ی دانشی که در زمینه‌های مختلف دارد و نیز با فداکاریِ پیشروان‌اش باید دینِ خود را به روستاها بپردازد و مراقب باشد که سنگی هم جلوی پای روستا نیندازد.

در این کتاب می‌بینیم که تصویرِ روستاهای مستقل و خودگردان را فقط در ذهن نگه‌نمی‌دارد، بلکه به سراغِ عمل هم می‌رود. گاندیْ متخصصین، صاحب‌نظران و علاقه‌مندان به این نظریات را به دورِ خود جمع می‌کند و بنیادهایی برای کار در روستا تدارک می‌بیند، به تربیتِ کنش‌گر روستایی دست می‌زند و حتی از جزئیاتِ وظایف و اختیاراتِ شوراهای مستقلِ روستایی و کنش‌گرانِ روستایی صحبت می‌کند. به این‌ترتیب خود را آرمانگرایی عمل‌گرا می‌شناساند. او در این نوشته‌ها به اقتصاد و سیاستِ آرمانی‌اش می‌پردازد و فرقِ آن را با سایر جریان‌های غالبِ سیاسی و اقتصادیِ جهان شرح می‌دهد؛ در زمینه‌ی سیاست هم، به شدت به خودگردانیِ واحدهای مستقلِ بشری و دمکراسیِ مستقیم معتقد است؛ و در زمینه‌ی اقتصادْ نگاه او هم‌‌چون نگاهِ راسکین “نگاهِ امانت‌دارانه” است که باید چگونگیِ دقیق‌ترِ همه‌ی این‌ها را از خود گاندی در این دو کتاب شنید که می‌گوید حفظ و نگهداریِ ثروتِ اضافه بر نیازهای اساسیْ یک نوع دزدی است، به‌همین دلیل این‌ اضافه ثروت‌ها باید سریعا به‌دستِ مالکِ آن‌ها در راه بهروزیِ مردم مصرف شوند و در غیرِ این‌صورت، مردم باید خود را مجاز بدانند که با “ناهمکاریِ” به‌حقِ خود (و نه اِعمالِ خشونت) آنان را مجبور به این کار کنند.[۱۰]

کتابِ “خودگردانیِ روستایی” در بعضی موارد واردِ جزئیاتی می‌شود مثلِ نحوه‌‌ی تولیدِ کمپوست، خوراکِ سالمِ حداقلیِ  روستائیان، بهداشتِ فردی و بهداشتِ محیطی، درمان طبیعی و امثال این‌ها که نشانه‌ی عمل‌گرا بودن گاندی است. این جزئیات می‌توانند محل تردید و بحث هم باشند و بعضی‌هایشان هم از نظر خواننده، ناپذیرفتنی. اما اصلِ حرف او چیز دیگری است و خواننده می‌تواند از آن موضوعاتِ احتمالاً ناپذیرفتنی و حاشیه‌ای بگذرد و فقط به اصلِ حرف او فکر کند. او وارد بحث‌های فلسفی هم نمی‌شود،‌ بلکه، بنا به آخرین تشخیصِ خود[۱۱]، به آن چیزی توجه نشان می‌دهد که زندگیِ مردم را انسانی‌تر و معنوی‌تر می‌کند. تمام تلاشِ او در این نوشته‌ها تامینِ همزمانِ معنویت، مَنزِلت، کار، خوراک، پوشاک و مسکنِ شایسته از راه‌های مختلف برای همه‌‌ی بشریت و کسانی است که مجبور بودند مثل حیوان در هفتصد هزار روستای‌ آن دورانِ هند زندگی کنند.[۱۲]
گاندی از نظر مردم انسانی مقدس بوده. اما در تمام کتاب، چیزی از دین دیده نمی‌شود و فقط یکی دو بار از عشق به خدا صحبت می‌کند که برای کنش‌گران لازم است تا به کمکِ آن عشق از خود بگذرند و عملِ فداکارانه کنند. به قولِ خودش، فقط بر جوهرِ همه‌ی ادیان که عشق به خداست تاکید می‌کند.

به گاندی انتقاداتی شده است: بعضی از صاحب‌نظرانِ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی معتقدند که شهرنشینی و سرعتِ فعلیِ ارتباطات و حمل‌ونقل، سرنوشتِ حتمیِ همه‌ی بشر است و راهی دیگر در جلوی پا وجود ندارد. به همین دلیل، پرنشاط کردن و شکوفاییِ روستایی رویایی است ناشدنی و بی‌فایده. باید عملا تن داد به گوشت‌ِ برزیلی در پاکستان، انبه‌ی پاکستانی در فرانسه، کیویِ نیوزیلندی در سوئد و کاهوی کالیفرنیایی در اروپا. باید همه از این سرعتِ ارتباطات و جابه‌جایی‌ها سود ببرند و برای همین‌هاست که نمی‌شود دست به ترکیبِ نظام فعلی زد. گاندی در این کتاب نمونه‌ای به دست می‌دهد از نظریه‌‌ی خلاف این دیدگاه بدیهی‌فرض‌شده و سعی می‌کند آن را اثبات کند. به این نظریات نمی‌توان فورا و به آسانی برچسبِ قرون وسطایی، عقب‌گرا، و رویایی زد. چرا که مصیبت‌ها و معضلاتِ سیاسی، محیط‌زیستی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نابرابری‌هایی که در طی این تحولاتِ بزرگ برای مردم به‌وجود آمده‌اند، ما را تشویق می‌کنند که به راه‌حل‌های خلاقانه‌ی بیرون از راه‌حل‌های جریانِ غالب هم فکر کنیم. این‌جاست که آشناییِ ما با این نوع نظریاتِ او هم از اهمیت بالایی برخوردار است. و این اصلِ ماجرای نگاهِ گاندی و مطالبِ این دو کتاب است، نه درستی یا نادرستیِ نظرِ او در باره‌ی درمانِ طبیعی یا طرز تهیه‌ی کمپوست.
گاندی را یکی از اولین منتقدانِ “توسعه به سبکِ غربی-شمالی” به‌شمار می‌آورند (یعنی همان روندی که نیمکره‌ی غربی‌ و شمال دنیا مدت‌هاست که در پیش‌گرفته و جهانِ غیرِ غربی-شمالی هم آن را به‌عنوانِ الگو پذیرفته است یا به آن تحمیل کرده‌اند)؛ به‌همین دلیل او را الهام‌بخشِ متفکرانِ پساتوسعه در دهه‌ی هفتادِ قرن ۲۰ هم دانسته‌اند. این توصیف به دلیلِ طرح‌کردنِ همین مباحثی است که در سخنان‌اش و در این دو کتاب می‌‌توان دید. وقتی که او به نقدِ مکانیزم‌های ذاتیِ فقیرسازنده‌ی بازارِ آزاد، ماشینیسم، تولیدِ انبوهِ بیکارسازنده و فقیرسازنده، صنعت‌گرایی، اقتصادِ جهانی‌شده، تمرکزگراییِ حداکثری، سیاست‌بازیِ حرفه‌ای و حمل‌ونقلِ مدرنِ پرسرعت می‌پردازد، لحنِ سخن‌اش به لحنِ نامدارانِ پساتوسعه از قبیل ولفگانگ زاکس، آرتورو اسکوبار، ایوان ایلیچ، مجید رهنما و …  نزدیک‌ شده و قابل تامل می‌شود. از طرفِ دیگر وقتی بارها و بارها بر اقتصادِ محلی تکیه می‌کند، این تکیه او را به یکی از پیشگامانِ اقتصادهای جایگزین و راه‌‌حل‌های اجرا شده‌ی اقتصاد محلیِ فعلی تبدیل می‌کند.

از طرفِ دیگر، معضلاتِ محیط‌زیستی که کمترین‌اش احتمالِ شدیدِ بروز جنگ‌ بر سر منابعِ اولیه‌ای است مثل نفت و خاک، و مهم‌تر از همه، جنگِ آب و قحطیِ آن، و آلودگیِ همه‌ی زندگیِ بشرِ شهرنشین با موادِ شیمیاییِ بسیار پیچیده‌ی سلامت-کُش در کنارِ تغییر اقلیم‌ها، داغ‌شدنِ زمین، و پدیده‌ی نفت در نقطه‌ی اوج (به حداکثر رسیدنِ استخراج و در پی آن کاهشِ عرضه‌ی آن)، همه‌ی ما را نگران می‌کند که تا کِی می‌توانیم از این موبایلِ هوشمند که قطب شمال را به فاصله‌‌ی یک کلیک به استوا نزدیک کرده لذت ببریم. راه‌حل‌های گاندی به شکلی است که سمت و سوی‌شان دوریِ خودبه‌خودی از این معضلات است، چرا که او روستا را واحد تمدنی می‌شناسد و نه شهر را. پس شنیدنِ دقیق‌ترِ سخنانِ او در کنار سایر دیدگاه‌ها بی‌فایده نیست.

ربطِ این گاندی با شرایطِ فعلیِ ما
حالا می‌توان دلایل آشناییِ مردمِ ما با این نوع دیدگاه‌های او را بهتر درک کرد. سرزمینِ ما امروزه ظرفیتِ بالایی در زمینه‌ی حل‌وفصلِ خشونت‌بارِ مشکلات‌اش دارد. این خطر در درونِ کشورِ کم‌آبِ ما و در تعامل با همسایگان‌مان کاملا بیشتر می‌شود. گاندی اول از همه بر خشونت‌پرهیزی در حل مسائل خُرد و کلان تاکید دارد. پس این نگاه او شایسته‌ی بررسیِ عمیقِ همگان، و اول از همه اندیشه‌سازان و فرهنگ‌سازانِ مستقل و دلسوز است. اما از طرفِ دیگر سرزمینِ ما مثلِ همه‌ی کشورهای جهانِ سوم رو به شهرنشینی رفته، کشورهای جهانِ اول قبلا رفته‌اند، اما با ترتیباتی منظم‌تر از جهانِ سوم و بعدا درگیر‌شدن با پیامدهای خاصِ این گرایش در جوامعِ خودشان. اما تخریبِ روستاها در جهانِ سوم هر چه که می‌گذرد دارد به سرعت‌اش اضافه می‌شود و فاجعه‌‌ی حاشیه‌نشینی و معضلات‌ِ ملی‌اش را در شهرها و ملت‌ها به اوج‌های تازه می‌رساند[۱۳]. باید چاره‌‌هایی جُست. چاره‌های گاندی‌وار برای ما هم می‌توانند در کنار روندِ جریان‌های فکری-عملیِ غالبْ قابلِ تامل باشند. البته باید دانست که هم مکان، هم زمان و هم مخاطبانِ اولیه‌‌ی گاندی با ما فاصله دارند و به همین خاطر فرض بر تقلید نیست، اما مغزِ سخنِ او حتما می‌تواند تامل‌پذیر باشد. نکته این‌که نظریاتِ گاندی به قول خودش در طول زمان در حال تکامل بوده و ممکن است تناقضات و رشد‌هایی را هم در نظراتِ متاخرِ او ببینیم[۱۴].

یکی‌ دیگر از اهدافِ آشنایی با این وجوه اندیشه‌ی اوْ نشان دادنِ راهِ تازه‌ای برای آبادی و آزادی و آرامش درآینده‌ی ایران است. در شرایطی که اداره‌کردنِ تمرکز‌گرای ایرانی که دارای کلان‌شهرهای زیادی است برای هر حاکمیتی، صالح یا ناصالح، تبدیل به یک ناممکن شده و چشم‌اندازِ آن آینده بسیار تیره است، یک راه جایگزینْ بازگشت به روستاها یا حداقلْ آباد کردن  و زنده نگهداشتنِ همین روستاهای موجود است[۱۵]. راهی که گاندی نشان می‌دهد، نحوه‌ی تلاش برای زنده نگهداشتن و زنده کردنِ روستاها به کمکِ عملِ موثر شوراهای مستقل، واقعی و پرقدرتِ روستایی و عملِ آگاهانه و داوطلبانه‌ی روستاییان است. او این کار را به هیچ وجه کمتر از استقلالِ سیاسی نمی‌شناسد. تامل بر روی بحثِ چگونگیِ توسعه‌‌ و احیای روستاییْ رو در روی راه‌حل‌های جریانِ غالب، برای ما هم یک “باید” است.
نکته‌‌ی مهمی که در این بحث‌های او برای ما مفید است تاکیدِ مکررش به خصوصیاتِ انگیزشی، اخلاقی، رفتاری، پایبندی به اصول، صبوری و پیگیر‌ بودنِ کنش‌گرانِ متعهدِ در این مسیر است. گاندی به رهبرانِ و کنش‌گرانِ اجتماعی نشان می‌دهد که اگر بخواهند برای این هدف کار کنند، چگونه باید کار کنند، به چه چیزهایی باید اهمیت بدهند و چه چیزهایی را باید حتما دور بریزند. به کنش‌گر می‌گوید چه کسی و چه چیزی باید هدفِ اصلیِ کنشِ او باشد. در مجموع برای روستائیان و کنش‌گران، نحوه‌ی تحولِ انسان فعلی را به “انسانِ نو” تشریح می‌کند. پس ما هم شاید بتوانیم، در جریانِ کوشش‌های خود برای اعتلای روح و روانِ خود، و برای تامین آبادی، آزادی و آرامیِ میهن‌مان، از این شروطْ الگوی بومی بگیریم.
دلیلِ دیگرِ تاملِ ما، تاکید و توصیه‌‌ی او بر توجهِ همیشگیِ جنبشِ های اجتماعی به هدف اصلی و دور نشدن از آن است. او به خود-توان‌بخشیِ طبقاتِ محروم به‌شدت توجه دارد و احتمالِ انحراف از این هدف هم بسیار بالا است. کنش‌گرانِ دیگری هم که امثال این آرمان  را داشته باشند، می‌توانند الگویی پرتامل در پایبندی گفتار و رفتار به این هدفِ مهم ببینند.

با توجه به همگیِ نکات بالاست که می‌توان گفت آشنایی با نظرات گاندی در باره‌ی بهروزیِ همگانی، خودگردانی، توسعه (شکوفایی) و شکوفاییِ روستایی برای صاحب‌نظران و مردمِ عادیِ ایران هم یک “باید” می‌تواند باشد، چرا که شکوفاییِ روستا‌های فعلی هر چه باشد، حتما از فشار شدیدی که بر روی شهر می‌آید کم می‌کند. شاید روزگاری برسد که در سرزمین‌مان کنش‌گرانی اجتماعی، از نوعی که گاندی حال‌وهوای‌شان را برمی‌شِمُرَد، روستا-اندیش بشوند و با عجین‌کردن زندگیِ خود با روستائیان برای تسهیل‌گریِ شکوفاییِ روستاییِ مناسب با سرزمین خودمان آستین بالا بزنند.

حالا کتابِ خودگردانی در پیشِ رویِ ما است تا مستقیما با دیدگاه‌های مستندِ او آشنا بشویم!

غلامعلی کشانی، ۱۰ مرداد ۱۴۰۰

www.GHkeshani.com
keshanigh@gmail.com
www.t.me/ghkesh

 

[۱] – development: تا به‌حال این تعبیر توسعه معنا شده. توسعه معنا را نمی‌رساند وفقط به کمیتِ فضایی اشاره دارد. اما شکوفایی کاملا منظور را می‌رساند. شکوفایی از جنسِ تکامل در جنبه‌های مختلف است. گل می‌شکفد، میوه می‌شکفد، کودک بزرگ می‌شود و می‌شکفد، جامعه می‌شکفد و تکامل پیدا می‌کند. همه‌ی این‌ها در زبانِ انگلیسی با این تعبیر بیان می‌شود

[۲] – با جستجویی در اینترنت می‌توان با این منابع آشنا شد، قبل از هر منبعی،‌ کتاب‌های مستقل گاندی در باره‌‌ی آموزش  به گزارش یونسکو در کتابِ ۴ جلدیِ متفکرانِ آموزش بیش از ۱۰ عنوان می‌رسد. اما تحلیل نظریات‌اش از طرفِ دیگران در زمینه‌های یادشده خیلی بیشتر است و غیرِ قابلِ انتظار، به خصوص در زمینه‌ی توسعه، ماشینیسم،‌ تولیدِ انبوه صنعتی و مقایسه‌ی گاندی با مارکس، لنین و استالین.

[۳] – ترجمه‌ی هر دو کتاب در دستِ انتشار است. بخشی از هر دو کتاب در سایتِ مترجم “عدم‌خشونت” قابلِ دانلود است.

[۴] – کتابِ “همه‌ مردم برادرند (انتشاراتِ امیرکبیر)” هم بعضی از این دیدگاه‌ها را به‌شکلِ مختصرتر معرفی می‌کند.

[۵] – تلفظ درست، اما کمتر رایجِ این دو اصطلاح اَهیمسَ (ahimsa) و سَـتـیـَـگِـرَهَ (satyagraha) است .

[۶] – راسکین، این کتاب را، چند سال پیش از انتشارِ کاپیتالِ مارکس، در باره‌ی اقتصادِ سیاسی، ارزشِ اضافی، انباشتِ ثروت، تولیدِ ناخواسته‌ و طبیعیِ فقر و نابرابری در جریانِ مبادلاتِ اقتصادی نوشت. او راه‌ِ حل را در نگاهِ “امانت‌دارانه” به ثروت دید. ثروت در نظرِ او جدا از رفع نیازهای اساسیِ خودِ ثروت‌مند، باید به دست خود او صرفِ پرکردنِ شکاف‌های طبقاتیِ ناشی از مبادلاتِ اقتصادی شود.

[۷] – mainstream: جریانِ اصلی، جریانِ هم‌سو، جریانِ رایج، در جهتِ جریانِ رودخانه. منظور جریانِ‌هایی فکری-عملی-اجرایی است که در بخش‌های مختلفِ فعالیت‌های انسانی غالب و رسمِ روزگار است و همه به‌طور ناخواسته و نادانسته آن‌ها را بدیهی می‌گیرند و آن را زیرِ سئوال نمی‌برند. این جریان‌ها در هر حوزه‌ی نظری یا عملی دستِ بالا را داشته، همه از آن‌ها الگو می‌گیرند و تاثیرشان بر روی واقعیت‌های درونی و بیرونیِ زندگیِ انسان‌ها عمیق است.

[۸] – قبل از گاندی، درقرنِ نوزدهم والیِ انگلیسیِ هند هم از روستاهای هند به‌عنوانِ جمهوری‌های مستقلی یاد می‌کند که سربازِ پادشاهِ هندی نمی‌تواند بدون اجازه‌ی شورای پنج‌نفره وارد روستا بشود.

 

[۹] – برای اطلاع از این دو نک: پیوست‌های کتابِ سارودایا- بهروزی برای همه، نوشته‌‌ی گاندی، به‌ترجمه‌ی این قلم در سایت “عدم خشونت”.

[۱۰] – او می‌داند که کارها فقط با نصیحت و انتظارِ عملِ اخلاقی پیش نمی‌رود، بنابر این، نوعی دیگر از نافرمانیِ مدنیِ بی‌‌خشونت را در مقابلِ  ثروت‌اندوزانی پیشنهاد می‌کند که با مقاومتِ خود از تامینِ حداقل‌های زندگی و کم کردنِ شکافِ دارا‌ و ندار خودداری می‌کنند. این نافرمانی (ناهمکاری) در برابر دولت نیست، بلکه در برابر کسانی است که دولتِ حافظِ تمامیِ مالکیتِ آنان است.

[۱۱] – خطابِ گاندی به خواننده‌ی نوشته‌هایش:

می‌خواهم به خواننده‌ی جستجوگرِ نوشته‌هایم و سایر کسانی که به آن‌ها علاقه‌مندند بگویم که به هیچ وجه دل‌نگرانِ یک‌دستی و هم‌ساز بودنِ سخنان‌ام نیستم. در کندوکاو ام برای حقیقت، نظراتِ بسیاری را کنار گذاشتم و چیزهای تازه‌ی بسیاری را آموختم. حال که پا به سن گذاشته‌ام، این حس را ندارم که رشدِ درونی‌ام متوقف شده یا این که رشدم با تحلیلِ جسم‌ام متوقف می‌شود. آن چیزی که برای‌اش دلواپس هستم، آمادگی‌ام در اطاعت از آوای حقیقت، یعنی خدایم، از این لحظه تا هر لحظه‌ی بعدی است، و بنابر این، وقتی کسی هر گونه دوگانگی  بینِ ‌هر دو نوشته‌ی من ببیند، اگر هنوز ایمانی به سلامتِ عقلِ من داشته باشد، طبعاً باید دومی را انتخاب کند. (اِم. کِی. گاندی، هاریجان، ۲۹/۰۴/۱۹۳۳ ، ص.۲)

[۱۲] – کتابِ “حواریِ  صلح” از قولِ “Joanna Macy” ارزشِ بی‌همتای ساروُدایا را (به‌تعبیرِ او) این‌طور توضیح می‌دهد:

“در حالی‌که سرمایه‌داران و مارکسیست‌ها اهدافِ معنوی را درویشانه، انفعالی، تقدیرگرا، عرفانی، و منحرف به‌سمتِ درون-محوری می‌بینند، هدفِ معنویِ ساروُدایا و فرایندِ بیداریِ معنوی در آن، فرد را با شتاب به دنیای “واقعی” می‌کشاند، و به درونِ برنامه‌های چندوجهیِ جنبشِ «سلامتی، خوراک،‌ آموزش و کسب‌وکارِ بارآور» می‌‌برد.”

[۱۳] – فیلم‌های بلندِ مستندِ Baraka، Samsara، Home و Human همگی شاهد‌هایی‌ هستند بر این فجایع در سراسرِ جهان که تقریبا برگشت‌ناپذیر به‌نظر می‌رسند.
در روز ۶ مرداد ۱۴۰۰ هشدار دانشمندانِ مطرح  در رسانه‌های معتبرِ جهانی و خبرگزاریِ فرانسه منتشر شد. بخشی از آن: “گروه کثیری از دانشمندانِ بانفوذ هشدار دادند که در نتیجه‌ی برخوردِ تاکنونیِ اقتصاد جهانی با تغییرات اقلیمی، وخامت «شناسه‌های حیاتی» کره‌ی زمین به مرحله بی‌سابقه‌ای رسیده و عبور از چندین خط قرمز قریب‌الوقوع است. این پژوهشگران جزو بیش از ۱۴ هزار دانشمند دیگری از  ۱۵۷ کشور هستند که اخیرا با صدور بیانیه و آغاز کارزاری خواستار اعلام وضعیت فوق‌العاده در زمینه محیط زیست شدند. آن‌ها می‌گویند که دولت‌های جهان هیچ‌گاه با عوامل اصلی تغییرات اقلیمی و «بهره‌کشی افراطی از کره زمین» برخورد نکرده‌اند. …”

[۱۴] – نگاه کنید به پانوشت ۱۱.

[۱۵] – هرچند که، به تازگی، در این روزها (در دهه‌‌ی ۱۳۹۰) صحبت از مهاجرتِ معکوس هم، برای حلِ معضلاتِ درهم‌پیچیده‌ی جامعه‌ی ایران و جوامعِ مشابه، نسخه‌ی آشنایی شده است و تازگی ندارد، و حتی بعضی از مردم‌ هم به دلایلِ معیشتی و مشکلِ مسکنْ بالاجبار به این راه‌حل تن داده‌اند.

مطلب پیشنهادی

امام موسی صدر؛ تلاش برای تحقق وفاق رالزی

نشست امام موسی صدر؛ تلاش برای تحقق وفاق رالزی

پژوهشکده مطالعات پیشرفته خاورمیانه با همکاری مرکز توسعه اجتماعی آفرینش برگزار می کند: نشست امام موسی صدر؛ تلاش برای تحقق وفاق رالزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *