کمال اطهاری
اریک اُلین رایت (Erik Olin Wright)، جامعهشناس مارکسیست و رئیس پیشین انجمن جامعهشناسی آمریکا در پی ابتلا به سرطان خون حاد در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹ در ۷۲سالگی درگذشت. رایت در ایران برای جامعهشناسان و پژوهشگران رادیکال کاملا شناختهشده است. از آثار او سه کتاب («رویکردهایی به تحلیل طبقاتی»، «طبقه، بحران و دولت» و «فهم طبقه») و چندین مقاله و گفتوگو به زبان فارسی ترجمه شده است. حداقل دو پژوهش دکتری باارزش نیز درباره نظریه طبقات وی نوشته شده و نویسندگان چندین اثر پژوهشی نیز (مانند کتاب «طبقه و کار در ایران» از نعمانی و بهداد) کوشیدهاند از اصول نظری وی در تحلیل طبقات در ایران بهره گیرند.
زندگینویسان رایت عنوان میکنند که وی از همان دوران دانشجویی در برکلی با برگزاری هماندیشی دانشجویی «آرمانشهر و انقلاب»، طرح پژوهشی خود را دراینباره آغاز کرده بود. وی این کتاب را (که با نام گذرراههای بدیل سوسیالیستی ترجمه شده) بهعنوان چکیدهای سادهشده برای استفاده همگان از یک کار پژوهشی ۲۸ساله درباره نحوه تحقق آرمانشهرهای واقعی، بر تخت بیمارستان همراه با عمر خود به پایان برد.
برای معرفی کتاب کافی است به مایکل بوراووی (رئیس پیشین انجمن بینالمللی جامعهشناسان) رجوع کنیم که ارزش این پروژه پژوهشی وی و این کتاب را بهعنوان فشرده و عصاره آن، چنین شرح داده است: «پروژه جدید از ۱۹۹۱، یا همان سال فروپاشی اتحاد شوروی آغاز شد. اریک برای بحث درباره آرمانشهر واقعی، یعنی نه نظرورزی درباره جهانی آرمانی، بلکه بدیلهایی واقعی که بتوان در جهان واقعا موجود بدان رسید، یک سلسله همایش برگزار کرد. در هر همایش، اندیشمندانی از رشتههای گوناگون گرد میآمدند تا به موضوعی خاص پاسخ بگویند. در طول زمان عناوین همایش شامل دموکراسی انجمنی، سوسیالیسم بازار، دموکراسی مشارکتی، کمک فراگیر درآمدی و برابری جنسیتی شد. مقالات همایش در مجموعه کتابهایی که اریک گرد آورد، به چاپ رسید و او بسیاری از آنها را در شاهکارش دورنمای آرمانشهرهای واقعی به اوج رساند.
این کتاب با آسیبشناسی سرمایهداری آغاز میشود؛ آسیبزنندگیهایش، تخریبکنندگیاش، انکار آزادیاش، فرسایش جوامعش، کارآمدیهای اجتنابناپذیرش و نابرابریهایی که به وجود میآورد. برای مقابله با این نواقصِ ساختاریِ سرمایهداری، سوسیالیسم اجتنابناپذیر است. اما اصالت پروژه تحلیلی از جایی دیگر سرچشمه میگیرد؛ بازگرداندن امر اجتماعی (social) به سوسیالیسم (socialism). سوسیالیسم امروز میبایست بر مبنای بازسازی و احیای قدرت جامعه مدنی، به معنایی جدا از اقتصاد و دولت، بنا گردد. این لزومِ بر شدنِ قدرت اجتماعی، ریشه در آثار نخستین مارکس، ولی از آن قابل توجهتر در یادداشتهای زندان آنتونیو گرامشی دارد. همچنان که همراه با جامعهشناسی، جایگاه ویژهای برای جامعه مدنی قائل میشود… .
اریک به روشنی جامعهشناسی را پروژه شناخت امکانات نهادی تحقق آن ارزشها تعریف کرد. چه نهادهایی میتوانند برابری، آزادی و همبستگی را ارتقا دهند؟ خصایص دقیق چنین نهادهایی کدام است؟ شروط بازتولید و فراگیری آنها چیست؟ تضادها و پویاییشان در چیست؟». رایت برای بازگرداندن امر اجتماعی (social) به سوسیالیسم (socialism)، جهتگیری به سوی بدیل سوسیالیستی سرمایهداری را چنین تعریف میکند: سوسیالیسم از لحاظ ماهیت صورتبندی قدرتی که به فعالیت اقتصادی (تولید و توزیع کالاها و خدمات) شکل میدهد، در تقابل با سرمایهداری و دولتگرایی است؛ بهخصوص هرچه میزان و اَشکال توانایی اجتماعی در استفاده و هدایت منابع و فعالیتهای اقتصادی بیشتر باشد، آن اقتصاد بیشتر سوسیالیستی است.
این تعریف در عمل از لحاظ طراحی نهادی چه معنایی دارد؟ به دلیل نمونههای فراوان تاریخی در جوامع موجود، درباره نحوه ساماندهی نهادی در سرمایهداری و دولتگرایی، برداشت روشنی در مورد چگونگی موجودیت این صورتبندیها داریم، اما درباره سوسیالیسم چه؟ کدام انواع طراحی نهادی میتواند قدرتی را که در همانجمنی داوطلبانه در جامعه مدنی ریشه دارد، توانمند کند تا تولید و توزیع کالاها و خدمات را هدایت کند؟ این برای حرکت در جهت جامعهای که در آن تواناسازی اجتماعی اصل بنیادین سازماندهی اقتصاد است، چه معنایی پیدا میکند؟ وقتی میگوییم ابزار تولید در مالکیت مشترک همه در جامعه است و نه دولت، از لحاظ نهادی چه معنایی دارد؟ در اینجا وظیفه مهم ما این نیست که یک شیوهنامه برای تحقق تواناسازی اجتماعی در فعالیت اقتصادی تدوین کنیم، بلکه پردازش مجموعهای از اصول است که بتواند به ما نشان دهد در جهت درست حرکت میکنیم. این وظیفه یک جهتنمای سوسیالیستی است. این جهتنما باید سه جهت اصلی را نشان دهد که با اَشکال قدرت مورد بحث ما نشانهگذاری شده است:
• تواناسازی اجتماعی درباره راههایی که قدرت دولت بر فعالیتهای اقتصادی تأثیر میگذارد؛
• تواناسازی اجتماعی درباره راههایی که قدرت اقتصادی فعالیتهای اقتصادی را شکل میدهد؛
• تواناسازی اجتماعی اِعمال قدرت مستقیم بر فعالیتهای اقتصادی.
این سه وجه از تواناسازی اجتماعی، مجموعهای از گذرراهها را آشکار میکند که از طریق آنها قدرت اجتماعی میتواند به قدرت تخصیص منابع و کنترل بر تولید و توزیع کالاها و خدمات تبدیل شود؛ به همانگونه که در شکل زیر آمده است. در این شکل، پیکانها نمایانگر تفوق یک قلمرو بر دیگری است. بدینترتیب پیکان کشیدهشده از قدرت اجتماعی به دولتی به این معناست که قدرت ریشهمند در جامعه مدنی، بهطور مستقیم بر قدرت دولتی اِعمال میشود. این شکل تنها گذرراههایی را نشان میدهد که از طریق آنها قدرت اجتماعی عمل میکند. هریک از پنج گذرراه در این شکل دارای اهمیتی ویژهاند. در هرکدام از این گذرراهها میتوانیم آرایهای از طرحهای نهادی متناسب بیندیشیم که ما را در جهت تواناسازی بیشتر اجتماعی پیش ببرد. من تنظیم این طرحهای نهادی را «دورنمای آرمانشهرهای واقعی» (envisioning real utopias) مینامم: آرمانشهر به این دلیل که آرمانهای رهاییبخش را متجلی مینمایند؛ واقعی به این دلیل که کوششی هستند برای تنظیم طرحهای نهادی معتبر.
منبع: روزنامه شرق