علی شعبانی

روستا، عشایر، گردشگری و توسعه ( به مناسبت۱۵ مهر- روز روستا و عشایر)

با اینکه رهبر فقید انقلاب، خدمات دهی به روستا و عشایر را نه تنها در اقتصاد بلکه از همه ابعاد در اولویت می دانست و عشایر را« ذخایر انقلاب» خواند، اما انقلاب اسلامی نیز همانند دیگر انقلاب های بزرگ یکی دو قرن اخیر، به جای بردن « شهر» به « روستا»، روستاها را به شهرها کشاند و با دور افتادن از مسیر توسعه، بر مشکلات مختلف اجتماعی- اقتصادی آن ها افزود.

هر چند نهادهای بزرگ و موثری مانند بانک جهانی بر این باورند که توسعه روستایی، راهبردی برای بهبود زندگی اجتماعی و اقتصادی روستاییان و کاهش فقر است؛ و اقتصاددانانی مانند مایکل تودارو، راه حل بیکاری در شهرها را، بهبود محیط روستا می دانند، اما امواج اقتصاد بورژوازی، و رشد شگفت آور بهای کالا و خدمات و سرمایه‌گذاری های بزرگ، افکار و منابع را در شهرها متمرکز کرد و روستا و عشایر فراتر از ارایه خدمات اولیه از قبیل آب و برق و مدرسه و سوخت و… در نظر نیامدند. نتیجه آن که امروز وجود ۱۹ میلیون جمعیت حاشیه نشین که مشکل اصلی نظام مدیریتی شهرهاست ناشی از تخلیه هزاران روستا و مهاجرت میلیون ها روستایی که فرهنگ کار و تولیدشان در اثر سیاستگذاری های نادرست به یغما رفته، می دانند.

به عنوان کارشناس حوزه روستا و عشایر و کسی که بیش از یک دهه مستقیما در خدمت این چشمه های زلال جهان هستی- عشایر و روستاییان- بودم، گمان می کنم پاسخ معقولی نمی شود داد وقتی دلیل هجرت روستایی را به شهر پرسیده می شود، می گوید: به مقدار دو ساعت آب، باغ و زمین زراعی دارم که دو سه سال پیش بهای آن مبلغ ۵۵ میلیون برابر قیمت یک خودرو JAC چینی یا ساندرو بود اما امروز بهای آن خودرو بیش از چهارصد میلیون تومان و آب و اراضی ام کمتر از نصف مبلغ فوق است.

مفاهیم، ارزش ها و باورهای انقلاب در ژرفای روستایی و عشایر رسوخ کرد و نمی توان تردید کرد که روستاییان و عشایر وفاداران واقعی و فداکار انقلاب بوده و هستند اما نمی توان گفت از ثمره توسعه و منافع اقتصادی و اجتماعی آن بهره در خور برده اند.

در خبرها بود که پرز اونز، هنرمند اسپانیایی، برای تصویر نقش بین روستا و شهر و برای اینکه شهرنشینان بدانند غذایشان از کجا می آید و چگونه تولید می شود، ۲۹ تن هویج را مقابل ساختمان دانشگاه گلداسمیت لندن تخلیه کرده بود.

واقعیت این است که گر چه در شعار، روستا کانون حیاتی تولید و خودکفایی و اقتصاد مقاومتی و… خوانده می شود، اما زرق و برق شهرها و عایدات سرشار از انباشت ثروت و قدرت در شهر، روستا را در اذهان به کنج فراموشی برده است. حدود ۲۴درصد( ایران۲۶ درصد)مردم جهان ساکن روستا هستند. اگرچه در اهداف توسعه پایدار، شکوفایی استعدادهای مناطق روستایی مورد انتظار و تاکید است، اما به نظر مدیر کل فایو، سیاستگذاران و برنامه ریزان اغلب نیازاصلی روستاها را نادیده می گیرند. به این ترتیب روستاییان و عشایر، با توجه به سیاستگذاری های دولت ها، هم از حیث مطلوبیت ناشی از تفاوت درآمدها زیان می بینند( دالتون)؛ هم از نابرابری بر حسب درآمد معادل( اتکینسون)؛ و هم از نابرابری در قابلیت ها و انتقال درآمد. جان راولز به وجود آزادی فردی و منابع لازم برای آزادی های اساسی در تامین عدالت تاکید می کند و آمارتیا سن، آزادی را به مثابه توسعه و وجود آزادی های بنیادی را موجب ارتقا و افزایش قابلیت های مردم در انجام امور و انتخاب نوع زندگی می داند. فقدان زیرساخت ها، عدم حمایت مناسب از تولید، دشواری انتقال محصول به بازار خوب، عدم دسترسی به داده های پایه ای و تبادل اطلاعات و بازاریابی به هنگام، نبود امکان نگهداشت محصول، نبود منابع و تسهیلات لازم، نبود دانش فنی، مهارت، آموزش و فناوری و… در حقیقت، تنگ شدن عرصه فعالیت و انتخاب، فرصت تبدیل منابع و درآمد روستاییان به مطلوبیت های مورد نظر را کاسته و آزادی او در انتخاب نوع زندگی را محدود می کند و با پایداری فقر، گزینه مهاجرت پررنگ تر می شود.

به نظر مطلعین، اگر در روستاها تحول شغلی و اشتغال ایجاد شود، روستاییان به مهاجرت به عنوان یک انتخاب نگاه می کنند نه یک نیاز؛ و در نتیجه، چه بسا قدرت انتخاب، به مهاجرت معکوس، بیانجامد. اما معاون توسعه روستایی و مناطق محروم ریاست جمهوری می گوید:« دیر به فکر موضوع اشتغال روستایی افتاده ایم»( امید، خبرگزاری دانشجو۹۹/۲/۱۹).

روستاها در واقع مراکز استراتژیک در اقتصاد هر کشورند. ۹۰ درصد محصولات کشاورزی در روستاها تولید می شود. با وجود این، ظرفیت ها و قابلیت های اغلب روستاها به دلیل عدم برخورداری از زیرساخت ها و خدمات واسط، شکوفا نشده اند.

گردشگری روستایی و عشایری یکی از زمینه های فراوان توسعه است که در یک دهه اخیر مورد اقبال قرار گرفته است. پدیده های ناشناخته، تنوع شگفت انگیز، حس آرامش و دوستی و آشتی با طبیعت، کانون

توجه بومگردان است. هنوز زیاد در باره روستاها و عشایر نمی دانیم. دانسته های عمومی غالبا از ستایش برخی ویژگی های از جمله، روحیه شجاعت و دلاوری و میهمان نوازی و قناعت و… و برداشت ناقصی از نقش سیاسی روستاییان و عشایر به ویژه در تاریخ معاصر ایران فراتر نمی رود اما از بعد جامعه شناختی و فرهنگ و زیبایی ها و هنر و صنایع دستی و توانمندی ها و…،روستاها کمتر شناخته و عشایر ناشناخته اند.

بیش از ۹۰ هزار روستا و آبادی و نیز جامعه کوچندگان( ایلات و طوایف)، گنجینه بی کرانی از ناشناخته ها و نمایشگاه بزرگی از زیبایی هاست. در قریب ۲۰ هزار روستای دارای بیش از یکصد نفر جمعیت، ظرفیت ایجاد یک واحد بوم‌گردی با کارکرد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی توسط تحصیلکردگان جوان همان روستاها هست. همچنین سیصد روستای هدف گردشگری که در برنامه ششم توسعه بر آن تاکید شده است.

فرصت ارزشمند و ذی قیمتی در حوزه گردشگری روستایی و عشایری وجود دارد که از بعد اشتغال زایی و بهبود اقتصادی- اجتماعی زندگی مردم روستایی و عشایر بسیار دارای اهمیت است. طبق اطلاعات، در حال حاضر حدود دو هزار واحد بوم‌گردی در کشور راه اندازی شده است و چنانکه گفته شد استعداد بیش تری در این بخش وجود دارد. اما این واحدها اغلب بدلیل مشکل منابع، فقدان مهارت و آموزش کافی نیروهای محلی، اغلب توسط سرمایه گذاران غیر بومی سرمایه گذاری شده اند که بعضاً با وجود منافع اقتصادی و اشتغال زایی، از حیث تعامل اجتماعی، با فرهنگ و باورهای جامعه محلی در چالش اند.

بسیاری روستاها دارای توانمندی و ظرفیت های فراوان اند که امکان شکوفا کردن و توسعه آن برای روستاییان وجود ندارد. گردشگری روستایی و عشایری، جدا از کشش و جاذبه آن برای گردشگران، فرصتی برای پیوند اقتصادی و اجتماعی آن با اقتصاد و جامعه ملی و انتقال ایده و دانش و بنابراین، فرصت سازی برای توسعه این جوامع است. توسعه این بخش به ویژه از بعد کنترل مهاجرت و حتی دگرگونی جهت مهاجرت، مهم است.

به نظر می رسد قرار گرفتن زنجیره بومگردی ها در شبکه ایرانگردی با مکانیسم سفرکارت ملی، با توجه به شناخته بودن هویت دارندگان سفرکارت و پذیرندگان، علاوه بر شتاب در توسعه، شکوفایی و رونق گردشگری روستایی و عشایری، در جذابیت و روان سازی سفرها، اولویت انتفاع جامعه میزبان، گسترش تعامل مطلوب گردشگران و جوامع محلی، معرفی و شناساندن ظرفیت ها . قابلیت ها و نهایتا اجتماعی کردن گردشگری مفید و موثر باشد.

نکته محوری این رویکرد، ممتاز و متمایز بودن وجه فرهنگی گردشگری است. بسترسازی شکوفایی اقتصاد فرهنگی در توسعه پایدار و بهنجار کردن رفتار جمعی در احترام و حفظ محیط زیست و منابع بین نسلی، گسترش مفاهیم مشترک بین الاذهانی برای جذاب کردن زیست با لذت و شادی در سایه بهره مندی بهینه و بهره وری درست از مواهب هستی.

امیدوارم صاحب نظران و مطلعین با ارایه ایده و پیشنهادهای عملی، سفرکارت ملی را در این جهت یاری کنند.

مطلب پیشنهادی

چرا باز هم از گاندی می‌شنویم؟

در دنیای بیرون، کتاب‌های زیادی از گاندی و در باره‌ی او، مخصوصا به زبان انگلیسی وجود دارد. اما در زبانِ فارسی تعدادِ بسیار کمی کتاب از او  یا درباره‌ی او منتشر شده است. از این تعداد کتابِ کم هم، بیشتر به گاندیِ سیاست‌مرد و پدرِ استقلالِ هند توجه شده است. در حالی‌که او وجوهِ فکری-عملیِ دیگری هم داشته که به آن کم‌توجهی شده است و ما کاملا از آن ها بی‌خبر مانده‌ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *