اردشیر منصوری
خواندن این کتاب را به دوستانی که به موضوع نیکوکاری و عمل خیر اهمیت میدهند، توصیه میکنم.
دیگردوستی مؤثر (رساندن بیشترین خیر چگونه فهم ما را از زندگی اخلاقی تغییر میدهد)، اثر: پیتر سینگر، ترجمۀ آرمین نیاکان، با مقدمههایی از مصطفی ملکیان و محمدرضا جلاییپور. نشر نی، ۱۳۹۸، ۲۴۵صفحه، ۳۰،۰۰۰تومن.
آیا همین که دستی به خیر داریم و گهگاه پولی را به نیازمندی میرسانیم کافی است، یا باید در بارۀ «مؤثر بودن» عمل خیرمان بیشتر بیندیشیم؟ این «مؤثر بودن» که در عنوان کتاب هم برجسته شده دقیقاً یعنی چه؟ آیا ممکن است با رفتاری سنجیدهتر همان مقدار پول معینی که در راه خیر عطا میکنیم بسیار بسیار مؤثرتر از وضعیت کنونی باشد؟ لازم است تا به چه فاصلهای از خود، به فرد نیازمند فکر کنیم؟ اندیشیدن به نیاز نیازمندان چه تأثیری در سبک زندگی خودمان خواهد داشت؟ فقدان شبکۀ خیران و دانش و مهارتهای لازم در مدیران مؤسسههای خیریه چه اندازه باعث هدر رفت منابع نیکوکارانه میشود و با ایجاد چه سازوکارهایی میتوان تأثیر عمل خیر را در سطح ملی و نیز سراسر جهان بسی بیشتر کرد؟ چگونه تأملات یک فیلسوف اخلاق (پیتر سینگر، فیلسوف مقیم آمریکا) پاسخهای آموزنده به پرسشهای یاد شده میدهد؟
وضعیت ایران به لحاظ خیررسانی مؤثر (با وجود انواع مؤسسههای خیریه در ایران؛ از خیریههای کمک به بیماران خاص تا نگهداری کودکان بیسرپرست و تا نیکوکاریهای مدرسهساز) با آنچه باید باشد بسیار فاصله دارد! به گمان من این کتاب، برای آنان که در کار خیر هستند، بهویژه گردانندگان مؤسسههای نیکوکاری، شایستۀ دستکم یک بار خواندن و نیز بسی هدیه دادن است.
*نکتهای از باب نقد/پیشنهاد به پدیدآورندگان محترم این اثر ارزشمند (کتاب اگر چگونه تنظیم میشد بهتر بود):
میشد کتاب تنها شامل ترجمۀ متن اصلی سینگر باشد، اما دو مقدمۀ ارزشمند آن را برای عموم مخاطبان خواندنیتر کرده است. اما، من اگر بودم مقدمۀ آقای ملکیان را در آغاز کتاب قرار نمیدادم. با وجود آن که مقدمۀ ارزشمند و نکتهآموز استاد ملکیان، برای اهل فضل بسی تأملانگیز است، اما ممکن است برای خوانندگان غیرمتخصص کشش لازم را ایجاد نکند و حتی برخی مخاطبان کتاب را از پیگیری آن منصرف کند. به نظر بنده میرسد این کتاب برای گروه بزرگی از نیکوکاران ارجمند بدون آن که سواد دانشگاهی یا انسی با زبان فلسفه داشته باشند هم بسی آموزنده و الهامبخش است، اما مقدمۀ آقای ملکیان، با آن که در مقایسه با بسیاری دیگر نوشتههای فلسفی فاقد دشواری است، اما باز هم برای عموم خوانندگان آسانیاب نیست. مقدمۀ آقای جلاییپور میتوانست انگیزش بیشتری برای ترغیب ایجاد کند. شاید حتی مناسب بود کتاب با یادداشت مؤلف و سپس پیشگفتار مترجم و سپس مقدمۀ ۱۳ صفحهای محمدرضا جلاییپور شروع شود و متن توضیحی هفت صفحهای مصطفی ملکیان در انتهای کتاب به عنوان مؤخره بیاید؛ و در هر حال به گمانم بهتر بود شروع کتاب نباشد. میتوان حدس زد از باب احترام به تقدم فضل استاد ملیکان مقدمۀ ایشان ابتدا قرار گرفت و مقدمۀ دکتر جلاییپور پس از آن، اما گمانم سماحت استاد بهخوبی اجازه میداد با توضیح منطق چینش، کتاب بهگونهای دیگر پدید آید و خوانندگانی بسی بیشتر بیابد و تأملات استاد نیز در جای خود در اختیار مخاطبان خاصتر قرار گیرد.