مهاجرت و فرار مغزها از ایران؛  پروژه ایران ۲۰۴۰ دانشگاه استفورد

ترجمه شده در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور

اردیبهشت ۱۳۹۹

 

خلاصه اجرائی

در این مقاله، روند مهاجرت بین المللی ایرانیان را به تصویر می­کشیم و در مورد علل و پیامدهای اساسی آن برای آینده ایران بحث می­کنیم. تحلیل ما مبتنی بر مجموعه داده­هایی است که دولت­های ملی و آژانسهای بین المللی منتشر کرده­اند. علاوه بر این، یک الگوریتم طبقه بندی برای شناسایی دانشمندان ایرانی­تبار که در کشورهای خارجی مشغول به کار هستند، از طریق تحلیل سوابق انتشارات جهانی در دهه های گذشته تهیه کرده­ایم.

داده های گردآوری شده حاکی از آن است که تعداد کل مهاجران متولد ایران از حدود نیم میلیون نفر قبل از انقلاب ۱۹۷۹ به ۳٫۱ میلیون نفر در سال ۲۰۱۹ افزایش یافته است که به ترتیب ۱٫۳٪ و ۳٫۸٪ از جمعیت کشور را تشکیل می­دهد. به طور کلی، کشورهای مقصد برتر برای مهاجران ایرانی ایالات متحده، کانادا، آلمان و انگلیس هستند. همچنین تخمین می زنیم که در مجموع حدود ۷۰۰۰۰۰ ایرانی در دانشگاه ­های خارجی حضور دارند. روند ثبت نام دانشجویان متولد ایران در دانشگاه های خارجی سه مرحله مجزا را نشان می­دهد: این تعداد در دهه منتهی به انقلاب ۱۹۷۹ به شدت افزایش یافته، در دو دهه پس از انقلاب به میزان قابل توجهی کاهش یافته، وسپس مجددا روندی افزایشی داشته است. با حضور ۱۳۰ هزار دانشجوی ایرانی تبار در دانشگاه های خارجی، امروزه این رقم در بالاترین رکورد خود قرار دارد. در طی چند دهه گذشته، نسبت دانشجویان مقطع کارشناسی به دانشجویان فوق­لیسانس و دکتری و همچنین دانشجویانی که قبل از ثبت نام در خارج از کشور اقامت داشتند (کودکانی که همراه خانواده خود مهاجرت کرده­اند) افزایش داشته است، در حالی که گرایش دانشجویان برای بازگشت به ایران کاهش یافته است: از ۹۰٪ صعودی در سال ۱۹۷۹ به کمتر از ۱۰٪ امروز. همچنین حدود ۱۱۰ هزار دانشمند ایرانی تبار را در دانشگاه ها و پژوهشگاه های خارج از ایران شناسایی کرده­ایم. به طور تقریبی، این رقم با یک سوم کل منابع انسانی تحقیقات در ایران که سرشماری­شده و مطمئناً، با سهم بسیار بیشتری براساس بهره­وری و تأثیر مطابقت دارد. به طور کلی به عنوان نمایانگری برای مسئله فرار مغزها، تعداد کل مهاجرت دانشمندان فعال در سراسر ایران از سال ۲۰۰۰ تاکنون ده برابر افزایش یافته است.

 

شکل  ES1. روندها در سهم مهاجران ایرانی (محور چپ) ونسبت مهاجران به جمعیت (محور راست)

بحران جاری فرار مغزها از  ایران  را می­توان به تأثیرات عوامل مختلفی مربوط کرد که مهمترین آنها عبارت است از: دهه­ها حاکمیت ضعیف، سرکوب سیاسی، نقض حقوق بشر، چشم انداز اقتصادی وخیم، فساد و عوامل اجتماعی – جمعیتی. در اینجا، ما در مورد عوامل اصلی بحث می­کنیم که در کل محیطی را تشکیل می­دهند که در آن ایرانی­ها تصمیم به مهاجرت می­گیرند. این عوامل بسته به نوع تأثیر آنها در تصمیم­گیری افراد برای مهاجرت- که از عوامل ریشه­ای تا عوامل واسطه­گر را شامل می­شود-  در چهار دسته گسترده (زمینه­ساز، مکمل، شتاب­دهنده وکاتالیزور) طبقه­بندی می­شوند.

 

 

جدول ES1.: عوامل اصلی مهاجرت از ایران

طبقه­بندی عوامل مهاجرت
زمینه­ساز (تطور خیلی طولانی­مدت) درآمد سرانه پایین تر در مقایسه با اقتصادهای پیشرفته

سرکوب اجتماعی و سیاسی، نقض حقوق بشر و آزار و اذیت مذهبی

کیفیت پایین آموزش در مقایسه با کشورهای توسعه یافته

ظهور تحرک نیروی کار ، شهرنشینی ، فردگرایی و سکولاریسم

 

مکمل (تطور طولانی­مدت) رکود اقتصادی ، بیکاری مزمن و چشم انداز وخیم اقتصادی فروپاشی نهادهای حکومتی(دولت، قانون و مسئولیت پذیری)

از دست رفتن سرمایه اجتماعی ، شیوع فساد و جرم و جنایت

چالش های زیست محیطی در شهرهای بزرگ ، به ویژه آلودگی هوا

 

شتاب­دهنده (حوادث و اتفاقات) جنگ ایران و عراق، ۱۹۸۸-۱۹۸۰

برنامه پاکسازی دانشگاهی (رسماً انقلاب فرهنگی) از ۱۹۸۰-۱۹۸۳

سرکوب دولت و مخالفت با اعتراضات ۱۹۹۹، ، ۲۰۱۷–۲۰۱۸ ، و ۲۰۱۹

تحریم های عمده اقتصادی که در سال­های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۸ اعمال شد،

پاسخ ضعیف دولت به بلایای طبیعی در سالهای اخیر

شوک­های پولی (دوره کاهش ارزش پول ، تورم بسیار بالا)

 

کاتالیزور افزایش نفوذ اینترنت

افزایش تعداد دوستان و خانواده  مهاجران احتمالی در خارج از کشور

 

 

بحران فرار مغزها از ایران در کنار ده­ها سال جدایی از اقتصاد جهانی، سرمایه­گذاری ناکافی، فساد واردشده، بسته شدن پنجره جمعیتی فرصت و کاهش قابل پیش­بینی ارزش نسبی منابع فسیلی کشور، در مجموع  نشان می­دهد که ایران احتمالاً نسل­ها رشد اقتصادی را از دست داده است. در اصل، نخبگان ایرانی خارج از وطن می­توانند به طرز چشمگیری در رفع این چالش­ها از طریق اشکال مختلف مشارکت از جمله: بازگشت مجازی و واقعی به ایران، سرمایه­گذاری مستقیم، کمک های بشردوستانه، گردشگری و ارسال کمک­های مالی کمک کنند. با این وجود، هیچ پیشرفتی بدون پیشرفت­های مهم در چشم­انداز سیاسی کنونی ایران رخ نخواهد داد.

مقدمه

براساس ارزیابی­های کمّی، توسعه منابع انسانی ایران طی چند دهه گذشته چشمگیر نبوده است. ایران در ارتقاء میانگین سالهای تحصیلات و همچنین در افزایش بازده علمی محققان در روندهای جهانی صدرنشین است: میانگین سالهای تحصیل از ۴٫۲ در سال ۱۹۹۰ به ۱۰٫۰ سال در ۲۰۱۸ افزایش یافته و تعداد مقالات علمی منتشر شده توسط محققان ایرانی نیز تقریباً افزایش یافته است؛ پنجاه برابر فقط در طول دو دهه گذشته [۱،۲]. علاوه بر این، از اوایل دهه ۲۰۰۰، این کشور وارد پنجره جمعیتی پیشین خود شده است که طی آن ، نسبت جمعیتِ در سنین کار به کودکان و افراد مسن حدود نیم قرن بیشتر است- شرایطی که منجر به تشکیل سرمایه مالی و در نتیجه رشد اقتصادی می­شود[۳]. با این حال، سرانه تولید این کشور برای مدت زمان طولانی در سطح ناخوشایند ۴۰۰۰ دلار در سال معلق است [۴،۵] – که ایران را در بین کشورهایی که دستاوردهای آموزش عالی آنها در افزایش بازده اقتصادی­شان مؤثر نبوده قرار می­دهد.

رابطه بین آموزش و رشد اقتصادی در طول چندین دهه مورد مطالعه قرار گرفت، و چندین تحلیل متقابل از کشورها نشان داد که رابطه مثبتی بین مهارتهای شناختی ملت­ها و میزان پیشرفت آنها در طولانی مدت وجود دارد [۶،۷،۸،۹] در سطح کلان، آموزش می­تواند بهره وری یک ملت را به طور کلی بهبود بخشد و نوآوری و پذیرش فناوری را تقویت کند. هنگامی که سایر عوامل بررسی می­شود، هم کمیّت آموزش (که معمولاً با میانگین سال­های تحصیل اندازه­گیری می­شود) و هم کیفیت آموزش با رشد اقتصادی همراه است – اگرچه کیفیت آموزش بسیار مهم­تر از کمیت بود[۶،۷]. شکل ۱ تغییرات در دستیابی به آموزش (بیان شده به صورت میانگین سالهای تحصیل) و تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه ایران و کشورهای منتخب را بین سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۱۸ مقایسه می­کند. همانطور که نشان داده شده است، پیشرفت چشمگیر تحصیلی ایرانیان با پیشرفت موازی در تولید اقتصادی همراه نبوده است. در سطح فردی، تمایل شدید به آموزش عالی به عوامل فرهنگی (به عنوان مثال انتظارات والدین و نقش مدرک دانشگاهی در بازار ازدواج)، حق بیمه بالای دستمزد برای مشاغل دولتی و شرکت­های دولتی مربوط می­شود [۱۰ ] که اساساً بر اقتصاد حاکم هستند و آرزوی مهاجرت برای جوانان که باعث افزایش بازده مورد انتظار آموزش عالی در آنها می­شود

علاوه بر سایر موانع نهادی، رشد اقتصادی پایین ایران تا حدودی به دلیل کیفیت سیستم آموزش و پرورش است که در تقویت تفکر انتقادی بی­اثر است و نتوانسته دانش عملی لازم برای حل مشکلات دنیای واقعی را به دانش آموزان ارائه بدهد. با آن که تحلیل عمیق این موضوع فراتر از محدوده این مطالعه است ، می­توان به طور گسترده برونداد ضعیف نظام آموزش و پرورش در ایران را به حضور جسورانه ایدئولوژی در مواد آموزشی (که هدف آن تولید انسان ایده­آل جمهوری اسلامی است)، تأکید بیش از حد بر عملکرد در مسابقات کشوری (کنکورها) و تسلط رویکرد تدریس تست­زدن، طراحی برنامه درسی ناکارآمد و برنامه ریزی از بالا به پایین ظرفیت­ها برای دانشگاه­ها بدون توجه به نیازهای بازار، و تخصیص

شکل ۱٫ تغییر در میانگین سالهای تحصیل و تولید ناخالص داخلی سرانه کشورهای منتخب بین سال­های ۱۹۹۰ و ۲۰۱۸ [۱]

بخش قابل توجهی از کرسی­های دانشگاه برای نخبگان رژیم و نزدیکان آنها نسبت داد. قوانین تبعیض­آمیز رسمی و فرهنگی در بازار کار علیه زنان ایرانی – که در افزایش میانگین سالهای تحصیل بیش از مردان سهیم بوده­اند – یکی دیگر از دلایل واگرایی بین روند پیشرفت تحصیلی و بهره وری اقتصادی است.

در مورد کیفیت آموزش ابتدایی و متوسطه، طبق نتایج آزمونهای بین­المللی پیشرفت دانشجویی در ریاضیات و علوم [۱۱،۱۲]، ایران دائماً در بین کشورهای شرکت کننده در این آزمون ها در رتبه سوم قرار دارد (شکل ۲). در مقایسه با ایران، ملل در حال توسعه در شرق آسیا از نظر بهبود میانگین سالهای تحصیل کمتر تحت تأثیر قرار گرفته­اند، اما با این وجود از سرمایه­گذاری­های خود در زمینه کیفیت آموزش بهره گرفته­اند. [۷]

یکی از محرکه­های اصلی جهش ایران در کمیت دستاوردهای تحصیلی و خروجی علمی، سیاست توسعه طلبانه دولت در آموزش عالی است که به منظور رفع مشکل بیکاری جوانان اجرا شده است [۲]. تعداد دانشجویان دانشگاه فقط در طی دو دهه از حدود ۱ میلیون به ۴ میلیون افزایش یافته است (شکل A1 ، پیوست A ). در غیاب منابع انسانی و فیزیکی لازم، گسترش سریع صندلی های دانشگاه به قیمت کیفیت آموزشی تحقق می­­یابد: دانشگاه های موجود از منابع مورد نیاز برای بهبود کیفیت محروم­اند، در حالی که دانشگاه­های تازه تاسیس اغلب فاقد حداقل استانداردها برای آموزش و تحقیقات هستند. به عنوان عاملی تعیین­کننده و مهم برای آموزش و کیفیت تحقیق ، نسبت هیئت علمی به دانشجو از ۱۸٪ در سال ۲۰۰۵ امروزه به کمتر از ۸٪رسیده است (شکل A2 ، پیوست (A .

شکل ۲٫ رتبه ایران و کشورهای منتخب از نظر کیفیت آموزش ابتدایی و متوسطه بر اساس میانگین نمرات آزمون بین المللی [۱۱و۱۲].

علاوه بر این ، دولت سیاست­های تحقیقاتی کاملاً کوتاه بینانه خود را تنها با هدف افزایش تعداد انتشارات در دانشگاه­ها وضع کرده است، که به نوبه خود در تبلیغات برای نشان دادن پیشرفت در خودکفایی تکنولوژیکی و نقص کاستی­های قابل توجه ناشی از دهه­ها انزوا استفاده می­شود. اما در واقع، صرف­نظر از کیفیت علمی آنها، اکثریت قریب به اتفاق مقالات منتشر شده توسط محققان ایرانی به رونق این کشور کمکی نمی­کنند. انگیزه­ای از بالا به پایین برای انتشار که مبتنی بر توسعه فناوری­های جدید نیست به همراه نبود تقاضای واقعی اقتصاد، محققان ایرانی را وادار کرده است تا به جای ربط و تأثیر عملی، بر چاپ و نشر آثار خود تمرکز کنند. نتایج حاصل از رویکرد تولیدی دولت در زمینه تحقیقات، خود را در فعالیت­های تحقیقاتی کاملاً پراکنده و عمدتاً بی­هدف، هدر رفتن منابع انسانی و مادی، و همچنین اشکال مختلف فساد دانشگاهی که هم اکنون در سراسر سیستم آموزش عالی دیده می شود، آشکار کرده است [برای بحث دقیق­تر مرجع ۲ را ببینید].

علی رغم پیامدهای ضعیف نظام آموزشی، در کل، گروه کوچکی از دانشجویان زحمتکش و با استعداد وجود دارند که هر سال در دانشگاه­های برتر کشور پذیرش می­شوند و در مقایسه با همسالان خود آموزش باکیفیت­تری دریافت می­کنند. در کل، هزینه فرصت مهاجرت برای این گروه، که عمدتا از طریق پذیرش در مدارس تحصیلات تکمیلی در خارج از کشور صورت می گیرد، به دلیل بازار کار نامطلوب کم است. علاوه بر این، پذیرش در دانشگاه­های خارجی نه تنها مسیری قانونی و قابل پیش­بینی برای مهاجرت فراهم می­کند بلکه آنها را برای مشاغل پیشرفته­تر و پذیرش سریع­تر نیز آماده می کند.

دسترسی به بورس­های تحصیلی در مقاطع تحصیلات تکمیلی، به ویژه برای رشته­های STEM1 که در بین دانشجویان برتر ایرانی بسیار محبوب است، موانع مالی برای مهاجرت فارغ­التحصیلان دانشگاه را کاهش می­دهد. عوامل فوق به همراه در دسترس بودن اطلاعات (به عنوان مثال، از دوستانی که قبلاً به دانشگاه­های خارجی عزیمت کرده­اند) مهاجرت را در بین دانشجویان دانشگاه­های برتر نهادینه کرده است. در باره این موضوع با جزئیات بیشتر در بخش­های بعدی بحث می­شود.

با آن که برخی از دلایل اصلی فرار مغزها از ایران در بیشتر کشورهای در حال توسعه مشترک است (به عنوان مثال، دستمزدهای پایین­تر در مقایسه با اقتصادهای پیشرفته)، بسیاری از عوامل اصلی مهاجرت از ایران ریشه در چشم انداز خاص سیاسی-اجتماعی کشور دارند. موضع رسمی رژیم در مورد مهاجرت نخبگان با سیاست­ها و اقدامات دلفریب آن در تضاد است. از یک سو، با توجه به تعداد زیادی از مخالفان در بین کسانی که تصمیم به ترک کشور دارند، رژیم مهاجرت را نعمت می­داند که شهروندان مشکل­ساز را پاکسازی می­کند و ثبات سیاسی آن را در طولانی مدت بهبود می بخشد. از طرف دیگر­، در رژیم­های اقتدارگرا، مانند جمهوری اسلامی که در آن انتخابات و نظرسنجی­ها از معنای واقعی برخوردار نیستند، گرایش به مهاجرت معمولاً به عنوان شاخص سطح نارضایتی و ناامیدی در اقشار مختلف جامعه تفسیر می شود؛ بنابراین، با آن که رژیم به خودی خود فرار مغزها را تهدید مهمی نمی­داند، نسبت به درک عمومی از این مسئله حساس است و به همین ترتیب، میزان و پیامدهای بحران فرار مغزها را کم نشان می­دهد.

در اینجا، ما به دنبال روشن کردن میزان، علل و پیامدهای مهاجرت و فرار مغزها از ایران هستیم. برای این منظور، ابتدا با تأکید بر روند تعداد دانشجویان و دانشمندان ایرانی در خارج از کشور، روندهای موجود در جریان و موجودی مهاجران ایرانی را نشان می­دهیم. سپس در باره نیروهای ساختاری توضیح می­دهیم که در مجموع، تصمیمات ایرانیان برای مهاجرت را شکل می­دهند. سرانجام، در مورد میزان تأثیر مهاجرت افراد بسیار فرهیخته و تأثیرگذاری آن بر سرمایه انسانی و چشم انداز آینده کشور بحث می­کنیم.

روندها در مهاجرت از ایران

روند مجموعه موجودی مهاجران و نسبت مهاجران به جمعیت ایران  طی نیم قرن گذشته در شکل ۳ نشان داده شده است. براساس داده های گردآوری شده، تعداد کل مهاجران ایرانی (از جمله غیر دائمی) از حدود ۱۳۰،۰۰۰ نفر در سال ۱۹۷۰ به ۴۸۰،۰۰۰ نفر در سال ۱۹۷۸ افزایش یافته است، و به سرعت در سال ۱۹۷۹ به ۸۳۰،۰۰۰ رسیده است، سپس به طور مداوم افزایش یافته و امروز به ۳٫۱ میلیون نفر رسیده است. در این میان ، نسبت مهاجران به جمعیت ایران نیز به طور پیوسته از حدود ۰/۵ درصد در سال ۱۹۷۰ ، به ۱٫۳ درصد در سال ۱۹۷۸، به ۲٫۲ درصد در سال ۱۹۷۹ و سرانجام در سال ۲۰۱۹ به ۳٫۸ درصد افزایش یافته است. از سال ۱۹۷۹ ، جریان سالانه مهاجران از ایران به طور متوسط حدود ۶۳۰۰۰ نفر بود که بیشترین افزایش در سالهای ۱۹۷۹،۲۰۱۰و ۲۰۱۶ رخ داده است. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد تعداد سالانه مهاجران از ایران به ضمیمه ب مراجعه کنید.

شکل ۳٫ روندها در مجموعه موجودی مهاجران ایرانی (محور چپ) و نسبت مهاجرت به جمعیت (محور راست)

کشورهایی که میزبان بیشترین تعداد مهاجران ایرانی هستند امروزه شامل: ایالات متحده (۳۲٪) ، کانادا (۱۴٪)، آلمان (۱۱٪) ، انگلیس (۶٪) ، سوئد (۵٪) و ترکیه (۵٪) است. این داده­ها همچنین نشان می­دهد که به طور تقریبی، از هر پنج مهاجر ایرانی، سه نفر پس از اخذ اقامت دائم یا اجازه کار در خارج از کشور، یکی از طریق پذیرش دانشگاه و دیگری با دریافت پناهندگی از کشور خارج شده­اند. ما همچنین دریافتیم که از سال ۱۹۷۹، حدود ۹۰٪ از مهاجران ایرانی در ایالات متحده که واجد شرایط شهروندی بوده­اند، تابعیت ایالات متحده را به دست آورده­اند (برای کسب اطلاعات دقیق­تر در مورد مهاجرت ایرانیان به ایالات متحده به پیوست ج مراجعه کنید).

شکل ۴ روند تعداد دانشجویان دانشگاه متولد ایران را که بین سالهای ۱۹۷۰ و ۲۰۱۸ در دانشگاه­های خارجی ثبت­نام کرده اند نشان می­دهد. این ارقام شامل هم دانشجویان بین المللی ایرانی (که ویزای دانشجویی داشتند) و هم دانشجویان متولد ایران است  که قبل از ثبت نام در دانشگاه مهاجرت کرده­ بودند (از این رو در کشورهای میزبان خود به عنوان دانشجوی بین المللی در نظر گرفته نمی­شوند). با فرض اینکه میانگین مدت زمان تحصیل برای اخذ مدرک (به داده­ها و روش شناسی مراجعه کنید) چهار سال است که به نوبه خود می­تواند برای محاسبه تعداد دانشجویان نخبه از داده­های ثبت نام در شکل ۴ استفاده شود، می­توان تخمین زد که در کل حدود ۷۰۰۰۰۰ دانشجوی متولد ایران در دانشگاه های خارجی حضور دارند. روند تعداد این دانشجویان سه مرحله مجزا را نشان می­دهد: (۱) دهه قبل از انقلاب ۱۹۷۹، که در آن تعداد دانشجویان ثبت نام شده به سرعت افزایش یافت و به حدود ۷۵۰۰۰ دانشجو رسید (۲) در دو دهه اول بعد از انقلاب که در طی آن تعداد دانش آموزان به طرز شدیدی کاهش یافت و نهایتا با ۴۰ هزار دانشجو تثبیت شد و (۳) اوایل دهه ۲۰۰۰ تا امروز که تعداد دانشجویان با افزایش تدریجی به سطحی بی­سابقه در حدود ۱۳۰،۰۰۰ رسیده است. در کنار این تغییرات در تعداد دانشجویان ، برخی از ویژگی­های مهم نیز با گذشت زمان به طور قابل توجهی تغییر کرده­اند:

  • در دهه ۱۹۷۰ به دلیل توسعه سریع و صنعتی­شدن ایران و ظرفیت محدود تحصیلات عالی در کشور، فارغ التحصیلان دانشگاه­های خارجی مورد تقاضای زیادی بودند و از این رو برای بازگشت به وطن انگیزه داشتند [۱۳]. در مقابل، اکثریت قریب به اتفاق فارغ­التحصیلان امروزه در خارج از کشور می­مانند. به عنوان مثال ، در بین دانشجویان ایرانی در ایالات متحده ، تمایل به بازگشت به ایران پس از فارغ­التحصیلی از نرخ بالای ۹۰٪ در سال ۱۹۷۹ امروزه به کمتر از ۱۰٪ رسیده است [۱۳،۱۴] ، که کمترین نرخ بازگشت در بین دانشجویان سایر ملیت ها در ایالات متحده است؛
  • سهم دانشجویان در مقاطع تحصیلات تکمیلی طی دهه­های گذشته به طرز چشمگیری افزایش یافته است. به عنوان مثال، سهم دانشجویان فارغ­التحصیل در بین دانشجویان بین­المللی ایرانی[۱] در ایالات متحده از ۵۵٪ در سال ۱۹۷۹ به ۹۲٪ امروز افزایش یافته است[۱۳،۱۵].
  • همزمان با مهاجرت بیشتر خانواده های ایرانی، تعداد دانشجویان متولد ایران که قبل از ثبت­نام در خارج از کشور اقامت داشتند افزایش داشته است. این گروه در مقایسه با والدین یا همسالانشان که پس از پذیرش در دانشگاه خارجی در مقطع تحصیلات تکمیلی مهاجرت کرده­اند، بیشتر در [فرهنگ] کشورهای میزبان خود جذب می­شوند.

شکل ۵ روند پراکندگی تعداد دانشمندان ایرانی را که بین سالهای ۱۹۷۰ و۲۰۱۹ در هر سال معین  یک یا چند مقاله منتشر کرده­اند، نشان می­دهد.

شکل ۴٫ تعداد دانشجویان متولد ایران (به استثنای ایرانیان نسل دوم) در کشورهای خارجی(محور سمت چپ) و سهم دانشجویان فارغ­التحصیل در بین دانشجویان بین­المللی ایرانی در ایالات متحده (محور راست).

شکل ۵٫ تعداد دانشمندان ایرانی که بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۹ حداقل یک مقاله منتشر کرده­اند. تعداد کل محققان منحصر به فرد براساس داده های Scopus تقریباً ۱۱۰،۰۰۰ نفر است [۱۸].

همانطور که نشان داده شده است، در دهه­های منتهی به سال ۲۰۰۰، تعداد محققان ایرانی در خارج از کشور رشد مداوم اما کند داشته است. اما، از اوایل دهه ۲۰۰۰، این تعداد به طرز چشمگیری افزایش یافته است، که مربوط به افزایش قابل توجه تعداد دانشجویان ایرانی در کشورهای خارجی است که در بالا توضیح داده شد. روند مشابهی برای تعداد ثبت اختراعات منتشر شده توسط ایرانی-آمریکایی ها گزارش شده است [۱۶]، که نتیجه گیری مشابه در مورد سرعت تسریع فرار مغزها از ایران را تقویت می کند.

تا به امروز، جمع کل دانشمندان ایرانی با وابستگی در خارج از ایران از ۱۱۰ هزار نفر فراتر رفته است. بر اساس آخرین وابستگی­های نویسندگان، تخمین می­زنیم که تنها حدود دو درصد از این محققان به ایران برگشته­اند که مطابق با آمار رسمی استخدام دانشکده­ها در ایران است [۱۷] (برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد سهم افراد تحصیل کرده دردانشگاه­های ایران و مناصب عالی در دولت، به پیوست د مراجعه کنید). به طور خلاصه ، این رقم با یک سوم از کل نیروی انسانی ایران در تحقیقات طبق سرشماری و احتمالاً با سهم بسیار بیشتر مبتنی بر بهره­وری و تأثیر مطابقت دارد. کشورهای برتر میزبان محققان ایرانی عبارتند از: ایالات متحده ، کانادا ، آلمان و انگلیس که همین کشورهایی هستند که امروزه بیشترین تعداد دانشجویان ایرانی را به خود اختصاص می دهند. شکل ۶ توزیع جغرافیایی کلیه دانشمندان ایرانی تبار در دانشگاه­ها و موسسات تحقیقاتی کشورهای خارجی را از سال ۱۹۸۰ نشان می­دهد.

از زمان انقلاب ۱۹۷۹ ، نزدیک به یک میلیون ایرانی از کشور فرار کرده و در کشورهای دیگر پناهندگی گرفته­اند که بیشترین تعداد پرونده ادعا برای درخواست پناهندگی در کشورهای آلمان ، آمریکا ، ترکیه وانگلستان (شکل ۷) بوده است.

شکل ۶٫ تعداد تخمینی دانشمندان ایرانی­تبار وابسته به دانشگاه­ها و موسسات تحقیقاتی در کشورهای خارجی از سال ۱۹۸۰٫ بر اساس داده های Scopus [18]

پناهندگان ایرانی از طیف گسترده ای از افراد، از جمله مخالفان سیاسی، فعالان اجتماعی، هنرمندان ، اقلیت­های قومی و مذهبی و افراد LGBTQ3[2] تشکیل شده­اند.آنچه همه این گروههای مختلف مردم را ترغیب به مسافرت های نامشخص و احتمالاً غیرقابل برگشت و خطرناک برای جستجوی پناهندگی در جای دیگر می­کند ، نقض حقوق بشر توسط دولت و انواع مختلف تبعیض و سرکوب است که می تواند به صورت خشونت وحشیانه یا حتی تهدیدآمیز برای زندگی باشد.

روند تعداد پناهجویان ایرانی پس از انقلاب سه اوج مجزا را نشان می دهد. اولین اوج – که بین سالهای ۱۹۸۴ و ۱۹۹۱رخ داد و در سال ۱۹۸۶ فراتر رفت- عمدتاً به دلیل تأثیر جنگ ایران و عراق و تحکیم قدرت در جمهوری اسلامی بود که با سرکوب شدید مخالفان سیاسی حاصل شد. حدود یک دهه بعد، دومین افزایش در تعداد پناهجویان رخ داد، که از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱۴ به مدت دو سال ادامه داشت.

اعتراضات دانشجویی سال ۱۹۹۹ (معروف به اعتراضات کوی دانشگاه) که نخستین قیام گسترده و خشونت آمیز در حدود دو دهه بود، می­تواند یکی از دلایل افزایش تعداد پناهجویان در سالهای بعد خود شد. سومین موج بزرگ پناهجویان از ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ آغاز شد با اعتراضاتی خونین­تر در مقایسه با اعتراضات دانشجویی یک دهه قبل.

شکل ۷٫ تعداد درخواست های جدید پناهندگی ایرانی که بین سالهای ۱۹۸۰ و ۲۰۱۹ ثبت شده­اند.

اوایل سال ۲۰۱۰ همچنین آغاز دوره طولانی رکود اقتصادی بود که تا به امروز ادامه داشته است. موج فعلی در سال ۲۰۱۶ به اوج خود رسید که بیشتر از۷۰،۰۰۰ ایرانی تقاضای پناهندگی کردند. از حدود یک میلیون ایرانی که از سال ۱۹۸۰ تقاضای پناهندگی کرده­اند ، به حدود یک سوم آنها پناهندگی داده شده است و مابقی نیز به دلیل عدم اثبات ترس از آزار و اذیت از پذیرش محروم شده­اند.

عوامل مهاجرت

در این بخش، مجموعه عواملی را برمی­شمریم که در کل، محیطی را شکل می­دهند که در آن ایرانیان تصمیم به مهاجرت می­گیرند و در مورد چگونگی ساختارهایی بحث می­کنیم که ممکن است در آینده شکل گیرند. نظریه جذب و دفع مهاجرت[۳]، شروع و تداوم جریان به مرور زمانِ مهاجرت را براساس اختلافات بین محل مبدا و مقصد توضیح میدهد، که می تواند طیف گسترده­ای از عوامل اقتصادی، زیست محیطی، جمعیتی، اجتماعی و سیاسی را در بر گیرد. بسته به نحوه تأثیر آنها بر تصمیم افراد به مهاجرت، این عوامل را می­توان به چهار گروه گسترده، طبقه بندی کرد؛ زمینه­ساز، مکمل، شتاب­دهنده و کاتالیزور [۲۰] همانطور که به طور مختصر توضیح خواهیم داد  این عوامل  نه تنها از نظر توانایی آنها در ایجاد و تحقق انگیزه مهاجرت متفاوت­اند- از عوامل ریشه­ای شروع و باعث ایجاد واسطه­ها می­شوند- بلکه به لحاظ مدت ماندگاری تأثیر نیز تفاوت دارند.

عوامل زمینه­ساز، مانند اختلاف درآمد بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته، عواملی با حرکت آهسته هستند که به طور معمول زمینه مهاجرت را در طی چندین دهه شکل می­دهند. عوامل مکمل مواردی هستند که در مقایسه با عوامل زمینه­ساز در مدت زمان نسبتاً کوتاهتری تطور می­یابند و به طور مستقیم­تری بر تصمیمات مهاجرتی تأثیر می گذارند. نمونه­هایی از عوامل مکمل شامل دوره­های رکود اقتصادی ، مسائل مزمن زیست محیطی مانند کمبود آب، و آلودگی هوا و تشدید سرکوب­های اجتماعی و سیاسی در طی مدت زمان دوره چند ساله است. عوامل شتاب­دهنده مواردی هستند که با رویدادهای خاصی مرتبط­اند و می­توانند مهاجرت را تسریع کنند، مانند بلایای طبیعی، جنگ، بحران های مالی، و سرکوب دولت. سرانجام، عوامل کاتالیزور مواردی هستند که مهاجرت را تسهیل یا محدود می­کنند، مانند وسایل حمل و نقل ، خدمات کنسولی، در دسترس بودن اطلاعات در مورد مزایا و کاستی­های مهاجرت از شبکه­های خانوادگی یا جامعه. اما توجه داشته باشید که این نیروهای ساختاری را نباید به عنوان عوامل تعیین­کننده در نظر گرفت که مردم را به تصمیم خاصی در باره مهاجرت سوق می­دهند. در عوض، آنها باید به عنوان مجموعه­ای از عوامل در نظر گرفته شوند که برهم کنش پویا است و احتمال تصمیم­گیری را نسبت به موارد دیگرافزایش می­دهد. در جدول ۱ فهرستی از این عوامل مهاجرت در ایران ارائه شده است که در مورد هر چهار طبقه­بندی در بالا بحث شد.

 

جدول ۱٫ عوامل اصلی مهاجرت از ایران

طبقه­بندی عوامل مهاجرت
زمینه­ساز(تطور خیلی طولانی­مدت) درآمد سرانه پایین­تر در مقایسه با اقتصادهای پیشرفته

سرکوب اجتماعی و سیاسی، نقض حقوق بشر و آزار و اذیت مذهبی

کیفیت پایین آموزش در مقایسه با کشورهای توسعه­یافته

ظهور تحرک نیروی کار ، شهرنشینی ، فردگرایی و سکولاریسم

 

مکمل(تطور طولانی­مدت) رکود اقتصادی، بیکاری مزمن و چشم انداز وخیم اقتصادی فروپاشی نهادهای حکومتی(دولت، قانون و مسئولیت پذیری)

از دست رفتن سرمایه اجتماعی ، شیوع فساد و جرم و جنایت

چالش های زیست محیطی در شهرهای بزرگ ، به ویژه آلودگی هوا

 

شتاب­دهنده(حوادث) جنگ ایران و عراق، ۱۹۸۸-۱۹۸۰

برنامه پاکسازی دانشگاه (رسماً انقلاب فرهنگی) از ۱۹۸۰-۱۹۸۳

سرکوب دولت در مخالفت به اعتراضات ۱۹۹۹ ، ۲۰۱۷–۲۰۱۸ ، و ۲۰۱۹

تحریم های عمده اقتصادی که در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۸ اعمال شد ،

پاسخ ضعیف دولت به بلایای طبیعی در سالهای اخیر

شوک­های پولی (دوره کاهش ارزش پول ، تورم بسیار بالا)

 

کاتالیزور افزایش نفوذ اینترنت

افزایش تعداد دوستان و خانواده در خارج از کشور

 

عوامل زمینه‌­ساز

اصطلاح عوامل زمینه­ساز برای اشاره به نیروهای ساختاری به کار می­رود که بر تصمیم به مهاجرت تأثیر می­گذارند، اما ایستا هستند یا با گذشت زمان بسیار آهسته تغییر می­کنند. اختلاف درآمد بین ایران وکشورهای مقصد، مسلماً مهمترین در میان این عوامل است. در دهه­های گذشته، درآمد سرانه در اقتصادهای پیشرفته (به عنوان مثال ایالات متحده و کانادا) و مقصدهای محبوب برای مهاجران ایرانی در کشورهای در حال توسعه (به عنوان مثال ، ترکیه و مالزی) به ترتیب ده و سه برابر بیشتر از ایران بوده­اند. شکاف مشابهی در کیفیت آموزش، به ویژه در سطح تحصیلات تکمیلی وجود داشته است.

سرکوب اجتماعی و سیاسی دولت ایران و نقض حقوق بشر از جمله سایر عوامل زمینه­ساز مهم هستند که انگیزه مهاجرت را در طبقات مختلف اجتماعی ایجاد می کنند. فقدان نهادهای دموکراتیک (به عنوان مثال ، انتخابات آزاد و چند جانبه)، سرکوب­های مربوط به جامعه مدنی، حجاب اجباری، فشار بر اقلیت­های مذهبی، مداخله قوانین سخت و بی­رحمانه در جنبه­های مختلف روابط بین زن و مرد، و تنفر شدید از همجنس­گرایان، برخی از مواردی است که در این کشور متصور می­شود.

یکی دیگر از عوامل زمینه­ساز مهم که به آرامی اما اساساً چشم­انداز مهاجرت در ایران را تغییر داده بسیج اجتماعی است، اصطلاحی که به دسته­ای از تغییرات در رفتار تولید مثل، آموزش، شهرنشینی و تحرک نیروی کار اشاره دارد که به طور معمول تقریباً در هر زمان برای هر ملتی اتفاق می­افتد [۲۱]. کاهش شدید نرخ باروری در ایران، که در اواسط دهه ۱۹۸۰ آغاز شد [۳] منجر به دوره جدیدی از والد بودن شد که در آن مقدار زمان و پولی که والدین می­توانند برای هر کودک هزینه کنند به میزان قابل توجهی افزایش می­یابد. شبیه به مفهوم سرمایه­گذاری که سطح هزینه های هر کودک برای آموزش را  به عنوان مهمترین سرمایه­گذاری در سرمایه انسانی بالا برد و به نسل فعلی جوانان ایرانی نسبت به همتایان قبلی خود برای کسب تحصیلات عالی فشار آورد، زیرا هرچه موفقیت تحصیلی بالاتر باشد، قابلیت انتقال بین المللی نیز بیشتر است. افزایش هزینه های موثر در تربیت کودک، به عنوان یک بازخورد مثبت، سرعت باروری را در کشور کاهش داد. یکی دیگر از عوامل زمینه­ساز که زمینه را برای مهاجرت بیشتر از (و درداخل) ایران ایجاد می­کند به حرکت و تبدیل کشور طی یک قرن گذشته از تعادل مالتوسیایی و اقتصاد کشاورزی به جمعیت شهری ارتباط دارد که در آن اغلب کار در بخش­های صنعت یا خدمات انجام می­شود و نسبت به گذشته تحرک بیشتری دارد، از این رو در صورت ضمانت عوامل دیگر به مهاجرت حساس­تر است.

عوامل مکمل

در مقایسه با شکاف دستمزدی که بین ایران و جهان توسعه یافته وجود دارد (که در بخش عوامل زمینه­ساز مورد بحث قرار گرفت)، تغییر در سطح درآمد افراد در طی چرخه­های گسترش و انقباض اقتصادی مستقیماً روی تصمیمات مهاجرت تأثیر می­گذارد، از این رو به عنوان یک عامل مکمل طبقه­بندی می­شود. چهار روند متمایز را می­توان در درآمد سرانه تاریخی در ایران باز شناخت (شکل ۸): افزایش شدید در دهه ۱۹۷۰ که تا حدود زیادی به دلیل طوفان شدید نفت رخ داده بود؛ کاهش شدید در دهه ۱۹۸۰؛ بهبود آهسته در اواسط دهه ۲۰۰۰؛ و از سال ۲۰۰۵ تاکنون که دچار رکود بوده است. با توجه به عدم تعادل و انحرافات کلان اقتصادی از شرایط عادی مانند سرمایه­گذاری کم کشور، بدهی­های عمومی بزرگ و بحران بانکی [۲۲] همراه با سیاست­گذاری­ و ابهامات سیاسی، چشم انداز وخیمی برای رشد تولید در سال­های آینده ترسیم می­شود.

شکل ۸٫ سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی ایران (با نرخ ثابت تومان  ۲۰۱۷) بین سالهای ۱۹۶۰ و ۲۰۱۹ [۲۷]

امروزه اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان بر این باورند که سطح زندگی آنها تحت سناریوی تجاری معمول در جمهوری اسلامی بهبود نخواهد یافت. یک دوره طولانی رشد کند اقتصادی و چشم انداز اقتصادی ضعیف از مهمترین محرک­های مهاجرت در یک دهه گذشته است، به ویژه برای نخبگان با تحصیلات بالا که افق برنامه ریزی طولانی­تری دارند و منابع بیشتری برای کنار آمدن با بلاتکلیفی­های مهاجرت در اختیار دارند.

علاوه بر عوامل اقتصادی، فروپاشی حاکمیت قانون و پاسخگویی دموکراتیک (یعنی نهادهای سیاسی که قدرت را محدود و بررسی می­کنند) از اوایل دهه ۲۰۰۰ به تدریج منجر به از دست رفتن ظرفیت دولت و مشروعیت آن، گسترش فساد و فرسایش سرمایه اجتماعی، و در نتیجه رواج وضعیت ناامیدی در جامعه امروز ایران شده است.

با بدتر شدن کیفیت زندگی، مسائل حیاتی و پایدار زیست محیطی بالقوه می­توانند زمانی که افراد خطرات و مزایای مهاجرت را ارزیابی می­کنند ، جزئی از محاسبات باشند. از مهمترین این موضوعات برای ایران ، آلودگی شدید هوا در کلان شهرها و کمبود آب است که اکثر نقاط کشور نیز با آن روبرو است. با آن که تأثیر آلودگی هوا در فشار آوردن مردم به مهاجرت، به اندازه سایر عوامل اقتصادی و اجتماعی – سیاسی قابل توجه نیست، اما می­تواند مانعی برای بازگشت مهاجران باشد [۲۳]. کمبود آب در ایران که به تدریج در حال تبدیل شدن به یک بحران تمام عیار زیست محیطی است، تاکنون فقط باعث جابجایی داخلی جمعیت از روستاهای تحت فشار کمبود آب به شهرهای اطراف و مناطق دیگر شده است، اما در مهاجرت بین المللی از کشور سهم بسزایی نداشته است. اما اگر این مشکل ادامه داشته باشد، بحران آب به طور بالقوه می­تواند در آینده جریان آوارگان محیط زیستی را ایجاد کند.

عوامل شتاب­دهنده

بر خلاف عوامل زمینه­ساز و مکمل که در چشم­انداز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار می­گیرد، عوامل شتاب­دهنده در ارتباط با رویدادهایی قابل شناسایی هستند که به طور مستقیم بر تصمیمات مهاجرت افراد و خانواده­ها تأثیر می­گذارند. شکل ۹ جدول زمانی این وقایع را نشان می دهد که با فضای سیاسی بی ثبات و خصمانه پس از انقلاب ۱۹۷۹ و جنگ هشت ساله با عراق آغاز می­شود. این وقایع نه تنها منجر به سرازیر شدن مهاجران و پناهجویان به سمت اروپا و آمریکای شمالی شد، بلکه باعث جابجایی گسترده داخلی (از استان های غربی تا مرکزی به خاطر جنگ) شد.

رویداد مهم دیگر که باعث مهاجرت اساتید دانشگاه­ها و خانواده­های آنها از ایران شد، انقلاب فرهنگی رژیم (۱۹۸۰-۱۹۸۳) بود که تلاشی در جهت اسلامی سازی دانشگاهها از طریق پاکسازی دانشگاهی و اصلاح برنامه درسی بود [۲۴]. علاوه بر عواقب ناگوار اخراج برخی از مجرب ترین اساتید (که به دنبال آن استخدام اعضای هیئت علمی جدید براساس تعهد به ایدئولوژی انقلاب در عوض شایستگی صورت گرفت)، توانایی دانشگاه­های ایران در مشارکت در توسعه کشور به دلیل کوتاه­بینی در سیاست­های تحقیقاتی دولت [۲]، برنامه­های درسی قدیمی و ناکارآمد و ایجاد محیط خصمانه برای کسانی که از وضع موجود انتقاد می­کنند، تضعیف شده است. این موضوعات نقش مهمی در ترغیب بسیاری از دانشگاهیان برای دستیابی به اهداف شغلی خود در یک کشور خارجی دارد.

سایر حوادث شتاب­دهنده که از جمله دلایل جریان زیاد مهاجران از ایران است، سرکوب دولت در اعتراضات بزرگ طی دو دهه گذشته بوده است. این رویدادها شامل سرکوب اعتراضات دانشجویی در سال ۱۹۹۹ (کوی دانشگاه)، اعتراضات جنبش سبز در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹، اعتراضات در  سال ۱۸- ۲۰۱۷ و اعتراضات در سال ۲۰۱۹ است که با افزایش قیمت بنزین آغاز شد. واکنش دولت به این چهار واقعه پیاپی خشن­تر شد و باعث افزایش استرس پس از آسیب در جامعه گردید.

تحریم های اقتصادی اعمال شده در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۸ در پاسخ به برنامه هسته­ای این کشور از مهمترین وقایع یک دهه گذشته بود که بر تصمیمات ایرانیان برای مهاجرت از جهات مختلف تأثیر گذاشت. نخست، این تحریم­ها با کاهش درآمد دولت، افزایش هزینه معاملات بین المللی و در برخی موارد با توقف تولید صنعتی از طریق قطع عرضه کالاهای واسطه­ای وارداتی، چالش های اقتصادی ایران را تشدید کردند. تحریم ها همچنین احساس ناامیدی را در جامعه تشدید می­کنند، زیرا هیچ راه دموکراتیکی برای مردم ایران وجود ندارد که بتوانند در سیاست­هایی که منجر به بازگشت آن­ها به وضع قبلی می شود، و واکنش بعدی رژیم برای حل مسئله تأثیر بگذارند. سرانجام، با ایجاد جو نامشخص، تحریم­ها رفتارهای مالی مردم را تغییر دادند؛ با عدم تمرکز سرمایه گذاری در اقتصاد واقعی و تحریک تبدیل پس انداز به ارزهای خارجی یا سایر اموال با ارزش، که به مرور زمان روابط اقتصادی مردم با کشور را از دست میرود و تحرک بین المللی آنها افزایش می یابد. با این وجود ، تأثیرات تحریم­ها بر مهاجرت باید با در نظر گرفتن نه تنها آنچه در این تحریم ها تحقق یافته است ، بلکه باید با آنچه در سناریوهای جایگزین اتفاق افتاده است نیز ارزیابی گردد.

شکل ۹٫ عوامل عمده مهاجرت از ایران از سال ۱۹۷۹ تاکنون

علاوه بر تأثیر تحریم­ها و کندی بخش واقعی اقتصاد، شوک های مالی پراکنده – بروز تورم بالا و دوره­های کاهش ارزش پول شدید- نیز می­تواند به عنوان حوادث تشدیدکننده باعث مهاجرت شود. این شوک­ها در درجه اول ناشی از سیاست پولی سیاست­زده و ناکارآمد دولت است و با کاهش ارزش واقعی پس انداز و مختل کردن برنامه های مالی افراد و بنگاه­ها موجب ناامیدی گسترده اجتماعی می­شود.

 

عوامل کاتالیزور

ما تاکنون نیروهای ساختاری و حوادث تسریع­کننده را بررسی کرده­ایم که جو مهاجرت در ایران را در طول نیم قرن گذشته شکل داده است. با این حال، علاوه بر عوامل مهاجرت که در بالا مورد بحث قرار گرفت، عوامل دخالت­کننده دیگری نیز وجود دارند که به صورت تلویحی و به معنای واقعی کلمه به عنوان زیرساخت اقدام به مهاجرت عمل می­کنند. آنها نقش مهمی در ایجاد آرزوها برای تحقق مهاجرت دارند. داشتن منابع مالی برای تأمین هزینه های مهاجرت، وجود و کیفیت وسایل حمل و نقل و دسترسی به اطلاعات در مورد روند مهاجرت و کشور مقصد از مهمترین عوامل کاتالیزور موثر بر تصمیمات مهاجرت است. فقدان چنین منابعی یکی از مهمترین دلایلی است که فقیرترین فقیران، علی رغم داشتن انگیزه­های اقتصادی بیشتر برای مهاجرت نسبت به طبقه متوسط و افراد ثروتمند، سهم بسیار کمی از مهاجران را تشکیل می­دهند [۲۵].

بهبود در دسترس بودن، ویژگی و قابلیت اطمینان اطلاعات در مورد مراحل مختلف مهاجرت و نتایج احتمالی آن برای مهاجران ، به شدت تحول چشم­انداز و فرهنگ مهاجرت در ایران را تغییر داده است. این به دلیل افزایش روند موجودی مهاجران فعلی (اثر آبشار[۴]) و بهبود دسترسی به وسایل ارتباطی، به ویژه اینترنت است. افزایش سهم جمعیت ساکن خارج از کشور (شکل ۳) بدان معنی است که نسل فعلی مهاجران احتمالی در ایران دارای شبکه­های قابل توجهی از دوستان و خانواده در خارج از کشور هستند، ضمن این که افزایش چشمگیر نفوذ رسانه­های اینترنتی و اجتماعی در چند سال گذشته تعامل روزمره بین مهاجران و دوستان و خانواده آنها در کشور را تقویت کرده است. این تعامل­های معمول دست اول با افراد آشنا به از بین بردن برخی از تردیدهای مربوط به جنبه­های مختلف مهاجرت کمک می­کند، از این رو احتمال مهاجرت­های آینده از کشور را افزایش می­دهد.

شکل ۱۰٫ نفوذ اینترنت ایران و پهنای باند تلفن همراه پر سرعت (محور سمت چپ) و نسبت مسافران بین­المللی در پروازهای خارج از کشور به جمعیت (محور سمت راست) [۲۷،۲۸]

شکل ۱۰ روند مسافرین در پروازهای بین­المللی را که از ایران خارج می­شوند (به عنوان سهمی از جمعیت) و نفوذ اینترنت موبایل در کشور را به عنوان عواملی برای میزان دسترسی مستقیم به اطلاعات در مورد سایر کشورها نشان می­دهد. همانطور که در این شکل نشان داده شده است، میزان نسبی مسافرانی که از ایران به خارج از کشور می­روند  از ۰٫۳ درصد از جمعیت در ۱۹۸۰ به ۶٫۰ درصد در سال ۲۰۱۸ افزایش یافته است. این مسافران به طور معمول شامل گردشگران ایرانی به کشورهای دیگر، گردشگران خارجی به ایران ، مهاجران ایرانی که پس از بازدید از ایران به خارج از کشور باز می­گردند و مهاجران  جدیدی که از کشور خارج می­شوند (یعنی تنها درصد کمی از مسافران از خارج از کشور هستند) است. در این میان­، افزایش ضریب نفوذ اینترنت که قبل از شتاب­گرفتن در دهه ۲۰۱۰ به آرامی در دهه ۲۰۰۰ اتفاق افتاد، به شکستن انحصار دولت در رسانه­ها کمک کرد و به مردم این امکان را داد تا از زندگی و فرصت­های کشورهای دیگر مطلع شوند. ارتباطات مکرر سالهای اخیر بین ایرانیان در داخل کشور و شبکه های رو به رشد آنها از دوستان و خانواده در خارج از کشور، نقش مهمی در شکل دادن به فرهنگ مهاجرت در ایران داشته است.

 

پیامدها و چشم انداز آینده

پس از توصیف روندهای اصلی و عوامل اساسی مهاجرت، به ویژه مواردی که مربوط به مهاجرت افراد با تحصیلات بالا و کارکنان ماهر است، اکنون درباره پیامدهای فرار مغزها و نقش احتمالی­ای که جامعه دور از وطن ایرانی می­تواند در شکل دادن به آینده ایران ایفا کند، بحث می­کنیم. همانطور که قبلاً ذکر شد، در حالی که دولت ایران مهاجرت نخبگان را پدیده­ای می­داند که به ثبات سیاسی آن تأثیر مثبت می­گذارد، به دلیل حساسیت عمومی به موضوع ، اثرات سوء فرار مغزها را در موضع رسمی و لفاظی­های خود کم جلوه می­دهد. داده های ارائه شده در بخش های قبلی حاکی از آن است که برخلاف تصور رژیم، روند فعلی و پیش­بینی شده برای فرار مغزها از ایران در واقع بسیار سهمناک است. طی چند دهه گذشته، بن بست حکومت و فروپاشی نهادهای سیاسی و اقتصادی، بحران فرار مغزها در ایران را تحت الشعاع قرار داده است. تسلط دولت بر اقتصاد و شیوع فساد و ایجاد فرصت­های جذاب برای رانت­خواری، برای ده ها سال بازده تحصیلی و کارآفرینی را در ایران کاهش داده است. به نوبه خود، این بازده کم تحصیلات و کارآفرینی، همراه با ازدحام گسترده فارغ التحصیلان مؤسسات آموزش عالی با کیفیت پایین (که با عجله ایجاد شد تا به طور موقت بیکاری مهار شود) و استخدام­های غیرمسوولانه و ارتقاء شغلی غیردموکراتیک در دولت و بنگاه­های دولتی، هزینه های فرصت مرتبط با مهاجرت را خصوصاً برای افراد با تحصیلات بالا بطور چشمگیری کاهش داده اند.

در طول یک دهه گذشته، ایران با تأثیرات بحرانهای عمیق متعددی دست و پنجه نرم کرده است که فقط با نوع و عمق اصلاحاتی که از نظر سیاسی برای رژیم غیرقابل تحقق است، می توان از بین برد [۲۶]. بنابراین احتمال دارد که همه عوامل زمینه­ساز و مکمل که در جدول ۱ ذکر شده­اند در آینده قابل پیش بینی باقی بمانند یا تشدید شوند. این مسائل ساختاری احتمالاً توسط شوک­های مختلف (به عنوان مثال عوامل زمینه­ساز) افزوده می­شوند که به نوبه خود آرزوهای حتی بزرگتری را برای مهاجرت ایجاد می­کنند. با این حال، اگر و هنگامی که دستیابی به موفقیتهای سیاسی در آینده ، مارپیچ نزولی فعلی ایران را متوقف کند و راه را برای ایجاد تغییرات اساسی در حاکمیت هموار کند، دیپلماسی از طریق سازوکارهای زیر می­تواند به توسعه ایران کمک کند:

  • بازگشت واقعی و مجازی استعدادها: متخصصان و مهاجران بسیار ماهر ایرانی می­توانند با بازگشت دائمی ، موقت یا مجازی به ایران، شکاف دانش و مهارت­های مدیریتی را پر کنند. آنها همچنین می­توانند اخذ فن آوری های جدید در ایران را تسهیل کرده و به ورود کالاها و خدمات تولید شده ایرانی به بازار جهانی کمک کنند. ایرانیان دور از وطنی که دارای مشاغل دانشگاهی هستند می­توانند در دانشگاه­های ایران تدریس کنند و با همتایان خود در این کشور همکاری کنند تا راه حل­هایی برای چالش­های ایران پیدا کنند. با این حال­، بازگشت استعدادها به ایران، واقعی یا مجازی، نه تنها نیاز به فضای استقبال­کننده – عاری از خصومت و تبعیض عقیدتی و جنسیتی دارد – بلکه نیاز به انگیزه­های مادی و غیرمادی قابل توجهی نیز دارد که فقط با شروع دوباره رشد اقتصادی در دسترس خواهد بود. با وجود نبود فرصت اقتصادی در بخش خصوصی برای ایجاد انگیزه برای مهاجران ایرانی برای بازگشت به وطن، در اصل، بخش دولتی هنوز می­تواند از مزیت تجربه و دانش مهاجران برجسته کشور بهره­مند شود. با این حال، ذهنیت پارانوئید جمهوری اسلامی در مورد اغراض ایرانیان دور از وطن برای کمک به مسائل داخل ایران، کشور را از به دست آوردن چنین مزایایی محروم کرده است. از سوی دیگر، مهاجران برجسته نه تنها به دلیل شهرت بد رژیم و عدم مشروعیت آن بلکه در اثر تهدیدهای شخصی احتمالی ناشی از درگیری های داخلی رژیم برای همکاری با دولت ایران مردد هستند. در چنین شرایطی، اکثر موارد نادر استخدام مستقیم بخش دولتی از ایرانیان مهاجر محدود به کسانی است که به شدت منتقد سیاست­های رژیم نیستند و همزمان برای در اختیار گرفتن یک حرفه سیاسی در درون ساختار سیاسی فعلی کشور اشتها دارند.
  • سرمایه گذاری مالی: با توجه به دهه ها سرمایه­گذاری ناعادلانه ناکافی و جابجایی­ها، بازار ایران ممکن است به یک فرصت عالی برای سرمایه­گذاری افراد ثروتمند و مدیران مالی در میان ایرانیان دور از وطن تبدیل شود. ورود سرمایه از طرف این مهاجران می­تواند به صورت سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDA)، سرمایه­گذاری خطرپذیر و خرید سهام باشد. چنین پیشرفتی به پیشرفت در حاکمیت قانون، فساد و شفافیت حساب سرمایه کشور و سیاست نرخ ارز بستگی دارد.
  • مشارکتهای بشردوستانه: با توجه به موفقیت مالی بسیاری از کارآفرینان و متخصصان ایرانی در بین جامعه مهاجران و سابقه اثبات شده آنها در حمایت از مسائل ایران (که تاکنون محدود به کشور محل اقامت آنها بوده است)، این احتمال وجود دارد که به محض رفع موانع قانونی و سیاسی فعلی، کمکهای بشردوستانه آنها به ایران بطور چشمگیری گسترش یابد. علاوه بر موانع قانونی در ایالات متحده و سایر کشورها در انتقال پول به ایران، بسیاری از افراد ثروتمند ایرانی، حتی آنهایی که علیه رژیم اقدام به فعالیت های سیاسی نکردند، به دلیل ترس از هدف اخاذی قرار گرفتن توسط مقامات، برای سفر به کشور خود ریسک نمی­کنند. تا زمانی که چنین رفتاری از سوی رژیم تغییر نکند، مشارکت خیرخواهانه مردم این دیار با وجود ظرفیت روزافزون و تمایل مهاجران ایرانی برای حمایت از کشور خود، احتمالاً برای آینده قابل پیش بینی ناچیز خواهد ماند.
  • جهانگردی: علاوه بر بازدیدهای کوتاه مدت از ایران، مهاجران ایرانی می­توانند به توریسم در ایران و بازاریابی کالاهای مرتبط با فرهنگ ایرانی در کشور محل اقامت خود کمک کنند. از آنجا که احتمالاً در دهه­های آینده قیمت واقعی نفت کاهش خواهد یافت، گردشگری به طور بالقوه می­تواند یکی از مطمئن­ترین منابع ایران برای کسب درامد ارز خارجی مورد نیاز برای واردات از کشورهای دیگر باشد.
  • ارسال کمک­های مالی: از این نوع کمک­ها در درجه اول برای تأمین نیازهای اساسی خانواده های مهاجران استفاده می­شود و بنابراین تا حد زیادی مستقل از وضعیت سیاسی است. از نظر تاریخی، حواله های ارسال شده توسط مهاجران ایرانی در مقایسه با کشورهای در حال توسعه دیگر اندک بوده است. به عنوان مثال، در سالهای اخیر، مهاجران از هند ، چین ، مکزیک ، نیجریه ، فیلیپین ، مصر ، پاکستان ، بنگلادش و حتی مراکش ، لبنان ، قرقیزستان ، غنا ، کنیا ، هائیتی و ده ها کشور دیگر مبالغ قابل توجهی حواله به کشورهای خود برگشت داده­اند که نسبت به حواله­های ارسالی مهاجران ایرانی بسیار بیشتر است [۴]. در حقیقت، میزان سرمایه­ای که مهاجران ایرانی به خارج از کشور منتقل می­کنند، همواره بیشتر از میزان حواله­هایی است که به کشور برمی­گردانند.

همانطور که قبلاً نیز اشاره شد ، هیچ یک از مشارکتهای فوق در مورد ایرانیان بدون دستیابی به موفقیت اساسی در چشم انداز سیاسی ایران برای عادی سازی و بهبود جایگاه ایران از نظر روابط بین­الملل، حاکمیت قانون، فساد ،ثبات اقتصاد کلان، سیاست­های اجتماعی و حقوق بشر تحقق نخواهد یافت.

ملاحظات نهایی

در این مقاله از داده های منابع مختلف برای روشن کردن جنبه های مختلف چشم انداز مهاجرت در ایران معاصر استفاده شده است. یافته های کمی اصلی مقاله به شرح زیر است:

  • بیش از ۳٫۱ میلیون نفر ایرانی متولد ایران از ایران مهاجرت کرده­اند­، از این تعداد بیش از ۲٫۶ میلیون نفر (۸۳٪) از سال ۱۹۷۹ از کشور خارج شده­اند.
  • از سال ۱۹۸۰ نزدیک به یک میلیون ایرانی تقاضای پناهندگی کرده­اند و به حدود یک سوم از این درخواست ها پناهندگی داده شده است.
  • حدود ۷۰۰،۰۰۰ فرد متولد ایران در دانشگاه­های خارجی حضور دارند. تعداد دانشجویان ایرانی ثبت نام شده در دانشگاه­های خارجی از اوایل دهه ۲۰۰۰ به طور پیوسته افزایش یافته و امروزه به حدود ۱۳۰،۰۰۰ رسیده است.
  • براساس سوابق انتشارات جهانی ، بیش از صدهزار محقق ایرانی تبار در دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی خارجی کار می­کنند. براساس سرشماری، این رقم با یک سوم سرمایه انسانی ایران در تحقیقات مطابقت دارد.

اگرچه تعداد افراد دارای تحصیلات بالا و ماهر که قبلاً ایران را ترک کرده اند زیاد است، با توجه به افزایش عدم قطعیت سیاسی در اقتصاد رو به زوال، احتمالاً فرار مغزها از ایران در آینده سرعت می­یابد. علاوه بر گسترش تعداد، دستاوردهای مهاجران ایرانی از نظر فکری و مادی باعث شده است که ایرانیان مهاجر به منبع نوظهوری تبدیل شود که به طور بالقوه می تواند کمک کند تا لجام رشد کم ایران شکسته شود. در اصل، این کار می­تواند از طریق بازپرداخت مجازی و واقعی ، سرمایه­گذاری­های مالی، بشردوستانه ،گردشگری و حواله­ها انجام شود. اما بدون ایجاد تغییرات اساسی در منظر سیاسی، چشم انداز کمکهای قابل توجه از سوی ایرانیان مهاجر همچنان تاریک خواهد بود، و همزمان احتمالاً تشدید پرواز سرمایه انسانی از ایران و محرومیت کشور از یکی از منابع با ارزش خود برای توسعه آینده ادامه خواهد یافت.

 

References

  1. Human Development Data (1990–۲۰۱۸), United Nations Development Programme, hdr.undp.org, accessed March 2020.
  2. S. Sadeh, M. Mirramezani, M. B. Mesgaran, A. Feizpour, P. Azadi, The Scientific Output of Iran: Quantity, Quality, and Corruption, Working Paper 7, Stanford Iran 2040 Project, Stanford University, 2019.
  3. F. Roudi, P. Azadi, and M. Mesgaran, Iran’s Population Dynamics and Demographic Window of Opportunity, Working Paper 4, Stanford Iran 2040 Project, Stanford University, 2017.
  4. World Bank Open Data, The World Bank Group, accessed January–March 2020.
  5. International Monetary Fund, World Economic Outlook, January–March 2020.
  6. R.J. Barro, Education and economic growth, the contribution of human and social capital to sustained economic growth and well-being, 14, 2001.
  7. E. Hanushek, L. Wößmann, Education Quality and Economic Growth, the World Bank, 2007.
  8. E. Hanushek, For long-term economic development, only skills matter. IZA World of Labor, 2017.
  9. E. Hanushek, Economic growth in developing countries: The role of human capital, Economics of Education Review, 27, 2013.
  10. N. Habibi, G. Keshavarz Haddad. Why the Youth are So Eager for Academic Education?: Evidence from Iran’s Labor Market. Brandeis University, Department of Economics and International Business School, 2016.
  11. Trends in International Mathematics and Science Study (TIMSS), International Association for the Evaluation of Educational Achievement, 1995–۲۰۱۵٫
  12. Programme for International Student Assessment (PISA), OECD, 2000–۲۰۱۸٫
  13. M. Abdollahi, Capitalism and Brain-Drain: A Dialectical Analysis of the Migration of Highly Qualified Manpower from Less Developed to More Developed Capitalist Countries, Iran and the U.S, Western Michigan University, 1979.
  14. National Science Foundation, Doctorate Recipients from U.S. Universities 2017, Table 53, Doctorate recipients with temporary visas intending to stay in the United States after doctorate receipt, by country of citizenship: 2011–۲۰۱۷, December 2018.
  15. Open Door Data and Project Atlas, Institute of International Education, accessed January–March 2020.
  16. Iranian-Americans’ Contribution Project (IACP), iacp.org, accessed March 2020.
  17. The Center for Recruitment of Faculty Members, Iran’s Ministry of Science, Research, and Technology, mjazb.ir, accessed March 2020.
  18. Scopus Abstract and Citation Database, www.scopus.com, accessed January 2020.
  19. L. Mavris, Human Smugglers and Social Networks: Transit Migration Through the States of Former Ygoslavia, Evaluation and Policy Analysis Unit, UNHCR, 2002.
  20. N.V. Hear, O. Bakewellb, K. Longc, Push-pull Plus: Reconsidering the Drivers of Migration, Journal of Ethnic and Migration Studies, 44, 2018.
  21. K.W. Deutsch, Social Mobilization and Political Development, The American Political Science Review, 55, 1961.
  22. P. Azadi, M. Mirramezani, Iran’s Large and Growing Financing Gap, Stanford Iran 2040 Project, Stanford University, September 2019.
  23. A. Sanaei, Incentives and Disincentives to Return Migration: The Case of Iranian Experts Living in the United States, Majlis & Rahbord, 26, 2019.
  24. A. Amanat, Iran: A modern history. Yale University Press, 2017.
  25. A.V. Banerjee and E. Duflo, Good Economics for Hard Times: Better Answers to Our Biggest Problems. Penguin UK, 2019.
  26. P. Azadi, Governance and Development in Iran, Working Paper 8, Stanford Iran 2040 Project, Stanford University, June 2019.
  27. Iran’s Statistical Yearbooks of 1965–۲۰۱۶, The Statistical Center of Iran.
  28. ICT Statistics, International Telecommunication Union, accessed January–March 2020.
  29. Total Migrant Stock 1990–۲۰۱۹, United Nations Population Division.
  30. UNHCR Online Statistical Database, unhcr.org, accessed February 2020.
  31. UNHCR Statistical Yearbooks, 2004–۲۰۱۶٫
  32. Asylum Applications in Industrialized Countries: 1980–۱۹۹۹, Population Data Unit, UNHCR, 2001.
  33. Eurostat Asylum Statistics, ec.europa.eu, accessed January–March 2020.
  34. OECD International Migration Database and Labor Market Outcomes of Immigrants, OECD.org, accessed January–March 2020.
  35. Statistical Yearbook of Immigration and Naturalization Service, Department of Justice, United States, 1978–۲۰۰۱٫
  36. Yearbook of Immigration Statistics, Office of Immigration Statistics, Homeland Security, United States, 2002–۲۰۱۷٫
  37. Immigration Statistics, Department of Manpower and Immigration, Canada Immigration Division, 1966–۱۹۸۰٫
  38. Admissions of Permanent Residents by Country of Citizenship, 1980–۲۰۱۶, Open Government, open.canada.ca, Government of Canada, accessed February 2020.
  39. Länderreport 16 Iran – BAMF, Federal Office for Migration and Refugees, Germany, 2019.
  40. Permanent additions to Australia’s resident population, Australian Department of Home Affairs, accessed February 2020.
  41. Immigration statistics, UK Home Office, accessed March 2020.
  42. International Migration – Denmark, Report to OECD, 2017.
  43. Education xxi. Education Abroad, Encyclopædia Iranica, online edition, iranicaonline.org/articles/education-xxii–education-abroad-1, accessed March 2020.
  44. United States Census Burau, census.gov, accessed February 2020.
  45. M. Boroujerdi, K. Rahimkhani, Postrevolutionary Iran, A Political Handbook, Syracuse University Press, 2018.
  46. Iran’s Yearbook of Road Transportation, 1996–۲۰۱۸, Ministry of Road and Urban Development.

 

توضیح شکل A1. تغییرات در گروه سنی نوزده تا بیست و پنج سال و تعداد دانشجویان دانشگاه (محور سمت چپ) همراه با نسبت دانشجویان دانشگاه به این گروه (محور سمت راست). توجه داشته باشید که در هر زمان معین ، بخشی از جمعیت غیر دانشجویی سنین نوزده تا بیست و پنج ممکن است قبلا دارای درجه دانشگاهی بوده باشند. این ارقام در اصل درمرجع منتشر شده است [۲]

توضیح شکل A2. تعداددانشجویان فارغ التحصیل (محور سمت چپ) و نسبت اعضای هیئت علمی( استادیار، دانشیار و استاد تمام) به دانشجویان تحصیلات تکمیلی. این ارقام در اصل درمرجع منتشر شده است [۲]

توضیح شکل B1. تعداد خالص مسافران بین­المللی برون مرزی که به صورت تعداد مسافران هوایی در پروازهای ترک ایران منهای مسافران هوایی ورودی به ایران (محور سمت چپ) و کل آن از سال ۱۹۶۰ (محور راست) محاسبه می­شود [۲۷]

شکل D1. سهم مقامات عالی­رتبه تحصیل کرده در خارج و رهبران تجاری (برای منابع داده­ها به داده­ها وروش­شناسی نگاه کنید).

[۱] . داده ها شامل دانشجویانی نیست که اقامت دائم یا شهروندی داشته باشند.

[۲] . Lesbian, gay,bisextual, transgender, and queer individuals

[۳] . push-pull theory of migration

[۴] . cascade effect

مطلب پیشنهادی

معرفی کتاب «سرمایه‌ جوانمردی در دوران میانه»

شبکه‌های همیاری غالباً مستقل از حکومت‌ها فعالیت داشتند و شاید به‌یُمن وجود آنها بود که با تداول قدرت و رفت و آمد سلسله‌های پادشاهان و امیران و جابجایی کانون‌های قدرت سیاسی، انسجام و موجودیت جوامع کم‌تر دچار تزلزل می‌شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *