انتشار کتاب «دانشگاه؛ تاریخچه یک نهاد اروپایی»

این کتاب نوشته هانس آلبرشت کخ است و توسط محبوبه شمشادیان از آلمانی به فارسی ترجمه شده، به همت مرکز پژوهشی توسعه اجتماعی آفرینش و با همکاری انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی منتشر شد.

در مقدمه این کتاب می‌خوانیم:

نخستین نشانه‌­های شکل‌گیری دانشگاه به‌مثابه نهادی برای تجمیع دانش به زمان‌های بسیار دور بازمی‌گردد که به‌ویژه در مراکز تمدنی شرقی – مانند چین، هند و ایران – یافت شده است. در این تمدن‌ها مراکزی با هدف ارائه آموزش‌های نهادینه و انتقال دانش روزآمد به نسل‌های جوان‌تر جامعه تأسیس شد. این نهادها در تلاش برای بهره‌گیری از ظرفیت‌های علمی زمان خویش، با وجود دشواری سفر و ارتباطات، با جدیت برآن بودند که استادان و دانشمندان و دانشجویان را از کشورهای مختلف جذب کنند و بدین واسطه به شکوفائی فرهنگی و تمدنی خویش بیفزایند. با این حال، این رویکرد با توجه به تمرکز آن در نقاط خاص و عدم تکثیر در گستره جغرافیای فرهنگی و سیاسی این کشورها، نتوانست به سنتی پایدار مبدل شود و با وجود آنکه در سده‌های آتی نیز مراکز علمی مشابهی در این گستره‌های تمدنی تأسیس شد و زمانی نیز خوش درخشید، با توجه به فقدان زنجیره تبادل علمی، نتوانست این مؤسسات را به عنوان نهادی ضروری برای تداوم فرهنگ و دانش پایدار کند.

بر همین اساس، به منظور کاوش در پیشینه و جایگاه مراکز آموزش علمی، علاوه بر واکاوی رویکردها و روال‌های جاری در چنین مؤسساتی لازم است توجه ویژه‌ای را نیز به مؤسسات مشابه معطوف داریم که در یک سلسله­ی منسجم تاریخی، به عنوان نیای دانشگاه امروزین شناخته می‌شوند و مطالعه آنها می‌تواند فهم روشن‌تر و راهگشایی را نسبت به ماهیت و چیستی دانشگاه به عنوان مرکز انحصاری تولید و ترویج دانش معتبر در دنیای معاصر به دست دهد. واقعیت آن است که نخستین بار در قرون میانی مسیحی در اروپا بود که اولین نظام‌های ساختارمند و البته متکثر علمی شکل گرفتند و آنچه به عنوان هسته ابتدائی دانشگاه می‌شناسیم در آنها پرورده شد. در این ساختار، آموزش علوم مختلف برپایه میزان تبحر استادان، به افراد گوناگون سپرده می‌شد و حکیمانی که بنا به سنت‌های پیشین آموزشی، مسئول انتقال جامع علوم به شاگردان خود بودند، دیگر محوریت نداشتند. همچنین به لحاظ جغرافیایی نیز انحصاری مشاهده نمی‌شد و دانشگاه‌ها یا دانشکده‌های متعدد زیر نظر یک مرکزیت مشروع (مانند دولت پادشاهی یا کلیسا) و مطابق قوانین آن به فعالیت مشغول بودند و بودجه مصرفی خویش را نیز غالباً از همین طریق تأمین می‌کردند. این نهادهای آموزشی نه‌تنها در پهنه جغرافیایی گسترده بودند، که در تنظیم قوانین و مقررات و تبعیت از دستور کارهای بالادستی نیز متنوع عمل می‌کردند و در جذب استاد و دانشجو از دیگر مناطق فرهنگی اروپایی نیز عموماً از آزادی کافی برخوردار بودند. در نتیجه، و با توجه به رقابت مراکز قدرت در جلب حمایت دانشگاه، این نهاد کم‌کم به یکی از پایه‌های مشروعیت‌بخش و ضروری هر ساختار قدرتی بدل شد و توانست در طول سده‌های متمادی (از قرون میانی تا کنون) با وجود فراز و نشیب‌های متعدد به حیات خویش ادامه دهد و نقش مؤثری را در تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و صنعتی ایفا کند که نمونه بارز آن را می‌توان در گذار اروپا از وضعیت راکد و رخوت‌آلود قرون میانی به دوران شکوفایی تمدنی و ظهور دنیای مدرن مشاهده نمود.

نقش دانشگاه در ظهور انقلاب صنعتی و شکل‌گیری دنیای مدرن تا آن اندازه روشن است که با توجه به ثمرات آن، امروزه دیگر هیچ کشوری نمی‌تواند خود را بی‌نیاز از نهادهای آموزش و پژوهش علمی معرفی کند. در نتیجه، به‌تبع اروپا، دیگر کشورهای جهان نیز بر آن شدند که در گام‌های نخستین در جهت شکوفایی علمی و صنعتی به تأسیس و گسترش دانشگاه‌های مختلف همت گمارند. با این حال، این اقدام در برخی موارد با توجه به عدم آگاهی کافی از شرایط و استلزامات شکل‌گیری فرهنگ علمی دانشگاهی نتوانست به نتایج مورد نظر رهنمون شود.

در کشور ما نیز در نخستین مواجهات با پیشرفت‌های غرب مدرن، و پس از تجربه گسیل دانشجویان مختلف به دانشگاه‌های اروپایی، میرزا تقی‌خان امیرکبیر برآن شد که در جهت استقلال کشور، تجربه تأسیس نهاد آموزش عالی را به ایران نیز تسری بخشد و با راه‌اندازی مدرسه عالی دارالفنون نخستین گام استوار در جهت تاسیس دانشگاه ایرانی را برداشت. با این حال، از آن زمان تاکنون و با وجود گذشت بیش از یک‌ونیم سده، هنوز به نظر می‌رسد در کشور تعریف جامع و مورد وفاقی درباره دانشگاه، چیستی آن و مأموریتی که می‌تواند بر عهده‌اش نهاد وجود ندارد و هر از گاهی ظهور قوانین و مقررات و رویکردهای جدید، همانند شوکی بر پیکره دانشگاه ایرانی، این نهاد را به لرزه درمی‌آورد. امری که به­نظر می‌رسد در بنیادی‌ترین وجه آن، ناشی از عدم آشنایی با مؤلفه‌ها و ضرورت‌های دانشگاه در دوران مدرن است و همین امر حتی به کم‌بازدهی دانشگاه‌ها در فرایند توسعه کشور رهنمون می‌شود.

بر این اساس، و به­منظور ترویج معلومات در خصوص نهاد آموزش عالی متمرکز و جامع – که امروزه در پیکره دانشگاه تجسم می‌یابد – بود که مرکز پژوهشی توسعه اجتماعی آفرینش برآن شد تا با همکاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب، با ترجمه و انتشار کتاب دانشگاه، تاریخچه یک نهاد اروپایی به سهم خویش در این امر مشارکت جدی ایفا کنند. کتاب حاضر با توجه به بررسی تاریخی و تحلیلی شکل‌گیری دانشگاه مدرن در غرب و فراز و فرودهایی که این نهاد در زادگاه خویش (یعنی اروپا) با آن مواجه شده است، چشم‌انداز روشن و قابل تأملی را درباره آموزش عالی و نقشی که در چارچوب مدرن‌سازیِ اجتماعی و فرهنگی ایفا می‌کند، به دست می‌دهد که مطالعه آن به­ویژه برای دست‌اندرکاران امر توسعه کشور و همچنین اعضای خانواده بزرگ دانشگاه ایرانی (اعم از مدیران و استادان و دانشجویان) بسیار مفید فایده خواهد بود. امید است با ترویج و انتشار آثاری از این دست، نقش دانشگاه در امر توسعه کشور بیش از پیش جدی گرفته شود و موقعیت این نهاد اجتماعی به مثابه مرکز تولید و ترویج دانشِ قابل اتکاء به طور روزافزون تثبیت شود.

در اینجا لازم می­دانیم مراتب قدردانی خود را از تلاش پیگیر مترجم محترم سرکار خانم محبوبه شمشادیان و نیز سرکار خانم شهیندخت پاکزاد که زحمت بازبینی نهایی را متقبل شده­اند اعلام کنیم. همچنین، شایسته است از حمایت و همکاری مدیریت محترم دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران غرب، بالأخص سرکار خانم دکتر پروین داداندیش در چاپ و نشر این اثر تشکر نماییم.

مرکز پژوهشی توسعه اجتماعی افرینش

مطلب پیشنهادی

چرا باز هم از گاندی می‌شنویم؟

در دنیای بیرون، کتاب‌های زیادی از گاندی و در باره‌ی او، مخصوصا به زبان انگلیسی وجود دارد. اما در زبانِ فارسی تعدادِ بسیار کمی کتاب از او  یا درباره‌ی او منتشر شده است. از این تعداد کتابِ کم هم، بیشتر به گاندیِ سیاست‌مرد و پدرِ استقلالِ هند توجه شده است. در حالی‌که او وجوهِ فکری-عملیِ دیگری هم داشته که به آن کم‌توجهی شده است و ما کاملا از آن ها بی‌خبر مانده‌ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *